همترازی با خدایان
قسمت: 73
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
[برکت مقدس]
[بالهای فرشته]
[قدرت غول]
روئل با عجله مهارت های خود را به سمت بازیکنانی که در اطراف او پخش شده بودند هدایت کرد.
او بدن آنها را سبک تر کرد، از بدن آنها در برابر آتش محافظت کرد، قدرت آنها را افزایش داد و موارد دیگر. او بیش از ده نوع جادوی پشتیبانی را در تیمش استفاده کرده بود.
توانایی های او به قدری همه کاره بود که هر تیمی با داشتن او می توانست قدرت خود را دو برابر کند.
اما پس چرا…؟
روئل با تعجب گفت: "اینجا چه خبره؟" با دیدن یو وون که هنوز ایستاده بود شروع به عرق کردن کرد.
او نتوانست آتشی که یو وون با مهارت خود کنترل می کرد را متوقف کند.
علاوه بر آن، دهها بازیکن مشغول فرار از آتش بودند که گویی در یک نوع توهم قرار گرفته بودند.
مهم نبود که چقدر جادوهای تقویتی و پشتیبانیش قوی بودند، هیچ چیز تغییر نمی کرد. او نه میتوانست جلوی آتش را بگیرد، نه میتوانست به یو وون آسیب برساند، چه برسد به نزدیک شدن به او.
روئل دندان هایش را به هم فشار داد، نگاه خود را متمرکز کرد و دستانش را به سمت یو وون گرفت.
او در درمان کردن و اجرای جادوهای تقویتی تخصص داشت، اما اینها تنها تواناییهای او نبودند. اگر اینطور بود، او نمی توانست به اندازه اسمش مشهور شود.
ویرررر-
بالای سر یووون، شمشیری غول پیکر، زرد و درخشان ظاهر شد.
[شمشیرِ اعدام]
این تنها مهارت حمله ای بود که روئل از آن برخوردار بود، اما به اندازه کافی خوب بود زیرا گفته می شد این مهارت یکی از کشندهترین مهارت های تهاجمی نفر به نفر است.
روئل در حالی که دستانش را پایین می آورد فریاد زد: «بمیر!»
شمشیر ساخته شده از نور، به سمت او سقوط کرد.
در پاسخ اما...
بیرون کشیدن-
...یو وون که در تمام این مدت بی حرکت ایستاده بود، شمشیر خود را کشید.
وووش-
[شمشیر اعدام] نور قدرتمندی را ساطع کرد که برای روشن کردن کل جنگل کافی بود.
روئل و سایر بازیکنان صدای زنگ بلند که ناشی از برخورد بود را شنیدند.
صدا در گوششان طنینانداز شد.
در بین روشنایی طریق کور کننده، روئل توانست شمشیر خود را که در حال شکستن بود ببیند.
شمشیر اعدامم…
چشمان روئل گشاد شد.
شوک ناشی از آنچه که او شاهدش بود او را در برابر نور کور کننده بی حس کرد.
شمشیر اعدامش نه به کمک مهارت خاصی، بلکه در اثر تاب خوردن معمولی یک شمشیر نابود شد.
در آن لحظه روئل آنچه که هون به او گفته بود را بهخاطر آورد.
«هممون کشته میشیم.»
چشمان روئل به یو وون قفل شد. لرزی در ستون فقراتش احساس کرد و حتی ناخودآگاه یک قدم به عقب رفت.
به نظر نمی رسید که بتواند علیه او کاری انجام دهد.
زیر لب گفت: «این دیگه تقلبه...»
پس از نگاه کردن به اطرافش، روئل متوجه شد که بیشتر بازیکنان قبلاً فرار کرده بودند.
پس بالخره او نظر خود را تغییر داد.
دیگه جنگیدن فایدهای نداره...
حق با هون بود روئل نمی دانست چه چیزی او را به این نتیجه رساند، اما یو وون حریفی نبود که بتواند با آن روبرو شود.
با وجود اینکه او هنوز فقط یک بازیکن بود، قدرتش فراتر از حد و اندازه آنها بود.
روئل لبش را گاز گرفت. سپس از طریق تله پاتی با تمام بازیکنان تیم B که با او بودند گفت: «بچهها، بیایید عقب نشینی کنیم. ما شانسی نداریم. اگه حتی اگه "پادشاه" اون رو هم بهدست بیاریم باز هم این آزمون رو شکست میخوریم چون اون هممون رو میکشه.»
پس از شنیدن صحبت های روئل، بازیکنان تیم B به یکدیگر نگاه کردند و سرشان را تکان دادند.
حق با او بود.
برنامه اولیه آنها این بود که یو وون و "شاهش" را بدست بیاورند، اما در حال حاضر هر دو مورد غیرممکن به نظر می رسید.
یو وون با صدای بلند گفت: «فقط مطمئن بشید که قبل از رفتن پرچم هاتون رو پشت سرتون رها کردین.»
این موضوع روئل را غافلگیر کرد. «حرفهامون رو شنیدی؟»
یو وون پاسخ داد: «نیاز به شنیدن حرفهاتون ندارم تا بفهمم چی داخل سرتون میگذره.»
«...و اگه بگم پرچمهامون رو تسلیم نمیکنیم؟»
یو وون در حالی که با انگشتانش علامت میداد پرچمها را تحویلش دهد، گفت: «اون موقع دیگه رفتنی در کار نیست.»
او احساس می کرد که دارد پول ناهار یک بچه را م...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب همترازی با خدایان را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی

