همترازی با خدایان
قسمت: 40
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
دقیقا در همان موقع که یو وون پا به محلههای فقیرنشین گذاشته بود...
او پس از دریافت پیام از ولکارو در راه رفتن به کارگاه بود که احساس کرد یک جریان شوم از مانا در حال حرکت است.
بوم!
صدایی از دور شنیده میشد که صدایش مانند کوبیدن چکش ولکارو بود.
چه خبر شده؟
برای کسی که خودش را مخفی کرده بود، این حرکت ناگهانی... و بعد یو وون به یاد آورد.
«یعنی ممکنه که...»
اسم واقعی ولکارو، هفایستوس بود. او یکی از رتبهداران قدیمی اولیمپوس و یک آهنگر بود. با این حال، پس از اینکه او مخالف میل اولیمپوس عمل کرد، زئوس او را فلج کرد و بعد از آن شروع به زندگی پنهانی در اولین طبقه کرد.
یو وون به یاد آورد که در گذشته اولیمپوس او را پیدا کرده و به مقر خود بازگردانده بودند.
«این اتفاق از بین این همه روز دقیقا باید امروز رخ میداد؟!»
با وجود این حس عجله، یو وون مانا را وارد پاهاش کرد. او هیچ مهارت افزایش سرعتی نداشت، اما هنوز با سرعت قابلتوجهی میدوید.
ووووش!
از روی بام پرید و به طرف جایی رفت که احساس میکرد مانا از آن ساطع میشود.
کابوووووم!
ووووش!
هوای داغ از کنار صورتش به سرعت رد میشد.
دو مانا با خصوصیات یکسان، با هم برخورد کرده بودند.
یو وون در جای خود ایستاد و در برابر موج انفجار ناشی از این برخورد مقاومت کرد.
یعنی دوتا رتبهدار دارن اونجا مبارزه میکنن؟
هفایستوس رتبهداری از هزاران سال پیش بود. اگر چه او پس از اینکه به رتبهدار تبدیل شد به کار آهنگریاش ادامه داد و حتی بعد فلج شدنش، قدرت زیادی از دست داده باشد ولی بازیکنان معمولی هرگز قادر به گرفتن او نخواهند بود.
«فکر کنم اونا از مجازات برج نمیترسن.»
اگر این نوع مبارزه ادامه پیدا میکرد، مدیر ممکن بود دخالت کند. اگر چنین اتفاقی میافتاد، اولیمپوس مقدار زیادی از نفوذی را که آنها در طبقهی اول داشتند را از دست میدادند.
پس این واقعیت که آنها این خطر را پذیرفتند و دست به چنین کاری زدند، به خوبی نشان میداد که اولیمپوس چقدر برای هفایستوس ارزش قائل بود.
فووووش
یو وون پس از مقاومت در برابر انفجار گرما، راهش را ادامه داد.
از روی سقف، یو وون صدها بازیکن را دید که دور ورودی کارگاه جمع شده بودند و در میان جمعیت، دو چهره آشنا را تشخیص داد.
یکی آگاممنون بود که وقتی دود را تماشا میکرد لبخند میزد و دیگری…
«چریسِس...»
... چریسس... که در یک دستش سپری گرفته بود، بدنش پس از نبرد با هفایستوس پارهپاره شده بود.
ببینم، اون سپر که...
یو وون از [چشمان سوزان] برای بررسی آیتمی که چریسس در دست داشت استفاده کرد.
نماد مدوسا با چشمانی بسته. یک آیتم که میتواند روزی یکبار از قدرت مدوسا استفاده کند… آن یک کپی از سپر مدوسا بود.
«پس...»
چهره یو وون منجمد شد. وقتی گرما و دود از بین رفت، هفایستوس را دید که سنگ شده بود.
* * *
چهره آگاممنون آرام شد. او به زیردستان خود اهمیتی نمیداد که تازه پاهایشان را از دست داده بودند. در عوض، چشمانش هنوز روی هفایستوس متمرکز بودند.
«آه، پس تو بودی.»
واکنش بیتفاوت آگاممنون باعث شد یکی از زیردستانش، که هنوز عصبی بپرسد: «قربان، اون رو میشناسید؟»
آگاممنون پاسخ داد: «کیم یو وون اون بازیکنیه که به تازگی یه رکورد جدید رو در مراحل آموزشی ثبت کرده.»
«یه رکورد جدید در مراحل آموزشی...؟»
«پس این یعنی اون یه بازیکن تازهوارده؟»
پاسخ اگاممنون باعث شد تا تمام بازیکنان دیگر نیز گارد خود را آرام کنند.
«برای یه لحظه نگران شدم.»
«فکر میکردم که یه رتبهدار دیگه وارد مبارزه شده.»
«هی بچه جون! فکر کردی اینجا کجاست که الکی میپری وسط؟»
«برو پیش مادرت که دیگه وقت شیر خوردنت رسیده!»
«آهاهاها!»
در یک لحظه جو تغییر کرد. با آگاهی از اینکه دشمنی که به صحنه آمده، یک بازیکن جدید است و نه یک رتبهدار، بازیکنان دیگر همه به او میخندیدند و او را مسخره میکردند. این شامل آگاممنو...
کتابهای تصادفی
