قهرمان کش
قسمت: 10
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
شان با لحنی شگفت زده گفت: "تا جایی که من میدونم همه این اعداد خیلی بالا هستند! تیم شما واقعاً فوقالعاده است!"
آنو با لحنی تحسین آمیز پاسخ داد: "این حرف رو نابغه ای میزنه که توی اول جوونی به بالای هفتاد امتیاز رسیده؛ قدرت من که فقط از تجربه میاد؛ همینطور ما یکی از قوی ترین تیم های ماجراجویی توی کل شهر سپید هستیم و به سختی به پای تو میرسیم، بهم اعتماد کن اونی که فوقالعاده است تویی." سپس با افتخار سرش را به سمت هانا برگرداند و ادامه داد: "البته تو تنها نابغه اینجا نیستی، هانا هم پونزده سالشه ولی دست کمی از بقیه ما نداره."
شان نگاهش را به سمت هانا برگرداند؛ به نظر بی حوصله میرسید.
آنو همچنان ادامه میداد: "درسته اون از هشت سالگی به یادگیری جادو پرداخته ولی همچنان شگفت انگیزه؛ احتمالا تا چند سال دیگه آرچ میج میشه و تیم رو ترک میکنه"
هانا از شنیدن این جمله کمی شاکی شد و گفت: "حتی اگه آرچ میج بشم هم این تیم رو ترک نمیکنم!"
-این حرف رو میزنی، ولی جدا باید احمق باشی که منابع و آموزش های سطح بالای برج جادو رو برای ماجراجویی رها کنی.
آن ها تمام وقتی که قبل اعزام داشتند را صرف آشنایی و صحبت کردند؛ پس از چند ساعت بالاخره آن ها را صدا زدند: "آقای آنو!"
آنو که سرگرم صحبت راجع به اولین ماجراجویی های خود بود بعد از شنیدن صدای آن صدای دخترانه سرش را چرخاند و گفت: "انگار کم کم باید حرکت کنیم"
سپس بلند شد و به پشت پیشخوان رفت و با تکه کاغذی بازگشت: "بلند شید؛ مجوز ماموریت صادر شده، وقت حرکته"
در کمتر از نیم ساعت گروه از دروازه های شهر سپید گذشت؛ شان استرس این را داشت که با اینا مواجه شود ولی حتی سایه او را هم ندید.
بعد از آن برای مدت طولانی فقط پیاده روی میکردند؛ گهگاهی مکالمه های کوچکی درباره مناظر و... پیش میآمد، ولی در ...
کتابهای تصادفی



