فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

پادشاه ابعادی

قسمت: 178

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر 178 : بهبود وضعیت (بخش اول)

«یه حفاظ هم وجود داره.»

یک حفاظ با چندین لایه بودش.

اگر که او فقط یک موجود سطح هرج و مرج بود، رد شدن از آن غیرممکن بود.

به هرحال، چیز‌های تعجب آور زیادی در سیستم ابعادی وجود داشت.

این؟

به طرز شوکه آوری، حفاظ اسرارآمیزی وجود داشت که تنها فرمانروای هوان‌مونگ می‌توانست از آن عبور کند.

چه چیز پشت حفاظ بود؟

سوووووک!

کانگ‌جون در نهایت حفاظ را شکاف داد و یک تونل بی‌انتها نمایان شد.

این تونل دیگه چیه ؟

این پایانش بود؟

نیازی به نگرانی نبود چون بالاخره می‌فهمید.

به عنوان فرمانروای هوان‌مونگ، چرا باید می‌ترسید؟

سووووو

کانگ در تونل پرواز کرد. به‌نظر می‌رسید که آرام حرکت می‌کند، اما در حقیقت داشت پیچش‌‌های فضایی[1] متعددی را انجام می‌داد.

حتی یک موجود سطح هرج و مرج هم تو همچین تونلی از بین می‌ره.

دریچه‌های ابعادی وجود داشت که در تمام فضای تونل پخش شده بودند و تنها یک فرمانروا هوان‌مونگ یا خدای برتر شیطانی قادر به دوام آوردن در آنجا بود.

لحظه‌ای که در دریچه گیر می‌افتادند، به فضایی مشابه ژرفا پرت می‌شدند.

البته که یک دریچه یک طرفه بود، اما یک فرمانروای هوان‌مونگ درآن گیر نمی‌افتاد.

گرچه، برای اشخاصی که تنها از خاصیت هرج و مرج و نابودی آگاه باشند، غیرممکن بود.

آن‌ها در دریچه ابعادی گیر می‌افتادند و از مکانی ناشناخته سر در می‌آوردند.

و برگشتن به تونل براشون غیرممکن می‌بود.

شاید از طریق سفر کردن بین ابعاد دوردست امکان پذیر می‌شد، اما از آن نظر، باز هم گیر افتاده و به جایی دیگر منتقل می‌شدند.

بنابراین، کانگ‌جون در مورد اینکه تونل او را راهی کجا خواهد کرد ، بسیار کنکجاو‌تر شده بود.

به این معنی بود که فرد دیگری قادر به رسیدن به انتهای این تونل نبود مگر اینکه یک فرمانروای هوان‌مونگ باشد.

شووووو.

او نمی‌دانست که چه مدت زمانی در حال حرکت است.

کانگ‌جون نگران بود چون که می‌توانست حضور یک موجود قدرتمند که از جلو به او نزدیک می‌شود را حس کند.

یکی دیگه در اینجا حضور داره.

او که بود؟ به‌جز این، شخص ناشناس به‌نظر از خودش حس دشمنی خاصی بروز می‌داد.

«کوکوکوکو

بعد از مدتی، شخص ناشناس سر و کله‌اش پیدا شد، تمام بدنش توسط ردائی بلند و سیاه پوشیده شده بود.

او شبیه سایه‌ها بود و مقدار قدرتی که از او سرازیر بود به مانند خدایان برتر شیطانی بود.

«تو کی هستی؟»

کانگ‌جون از سایه پرسید، اما سایه به‌جای پاسخ دادن به سادگی به کانگ‌جون حمله ور شد.

هوااااک!

نور بی‌پایانی از نابودی! به مانند انرژی بود که ژرفا را فرا گرفته بود.

گرچه، این انرژی به‌خاطر نور دستان کانگ‌جون فروپاشید و سایه در مقابل او بدون به‌جا گذاشتن ردی ناپدید شد.

تقریبا هم سطح تاناتوس بود.

شخصی که حتی خدایان فرمانروا و خدایان برتر شیطانی هم براشون سخت بود که با او مبارزه کنند...

اگر آن‌ها به این تونل می‌آمدند، توسط سایه‌ای که کانگ‌جون همین الان دید، کشته می‌شدند.

ولی خب، برای کانگ‌جون، او توانست که با یک حالت گیری دست جلوی حمله رقیبش را بگیرد.

«کیکیکیکی

«کوکوکوکو

بعد از اولین سایه، دو تا کشته شدند، سپس چهارتای دیگر ظاهر شدند.

تعدادشان همینطور تصاعدی افزایش می‌یافت.

با این‌حال، ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب پادشاه ابعادی را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی