پادشاه ابعادی
قسمت: 144
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
قسمت 144: هلداس، خدای شیطانی (1)
کوا کوا کوا کوا!
همینطور که دریای ابرها میلرزیدند، انگار که یک سونامی بزرگ در حال رخ دادن بود. بعضی اوقات پدیدههای هواشناسی غیرمعمولی رخ میداد، اما این بار متفاوت بود.
قدرت ابعادی و جهانهای کوچک در حال بلعیده شدن بودند.
معمولاً جهانهای کوچک که گرفتار آبوهوای غیرعادی میشدند به مناطق دیگر سیستم ابعادی منتقل میشدند و یا جلوی فشار دوام نمیآوردند و نابود میشدند.
با اینحال، حالا آنها در حال کشیده شدن به دهان یک خدای شیطانی بودند.
تصور مکیده شدن جهانهای کوچک سخت بود.
اما چنین اتفاق وحشتناکی در حال حاضر در ایستگاه پاواریا در حال رخ دادن بود.
در زمانی که کانگجون و لومینائیل ظاهر شدند، تعداد زیادی از جهانهای کوچک نیز در همان لحظه بدون به جا گذاشتن هیچ ردی از خود ناپدید شده بودند.
یکی از آنها شامل مکانی میشد که کانگجون در آن قلمرویی تاسیس کرده بود. همینطور جایی بود که یکی از اعضای خاندان او قرار داشت.
باورنکردنیه! ملیناد...
نهتنها ملیناد، بلکه تعداد زیادی از زیردستانش نیز ناپدید شده بودند.
«سرورم! من واقعاً شکرگزارم. نمیدونستم که قراره همچین روز لذتبخشی رو تجربه کنم. شبیه یه رویاست.»
ملیناد وقتی که کانگجون سرزمین را به او داده بود، از خوشحالی گریه کرده بود. او اینقدر خوشحال بود که باورش نمیشد یک دنیای جدید آن بیرون قرار دارد.
کانگجون قول داده بود هر زمانی که وقت کرد، برود و دنیایی را که او ساخته بود ببیند.
گرچه، الان نمیتوانست به آن قول عمل کند. برای همیشه.
و تمام اینها تقصیر خدای شیطانی بود.
کوا کوا کوا کوانگ! کوا کوا کوا کوا!
در همین حین، خدای شیطانی همچنان در حال بلعیدن دنیاهای کوچک بود.
کانگجون با عصبانیت گفت: «بسه.»
برق!
برق شدیدی که از سمت او تولید شد، سونامی را نصف کرد.
چو چو چو چو.
تعدادی از دریاهای ابعادی حذف شدند و بخشی از بدن او را نمایان ساختند.
او یک اژدهای عظیم با صدها سر بود.
لومینائیل او را دید و بهسردی خندید. «خدای شیطانی هلداس! حتی تو هم به کاروسیو الههی نابودی پیوستی؟»
«اینجا جایی واسه تو نیست موجود آسمونی رو مخ!» بدن عظیم هلداس از بالای دریای ابعادی ایجاد شد.
اژدهایان بیشماری در پشت او نمایان شدند.
تمامی آنها زیردستان هلداس بودند و متعالیهایی بین آنها وجود داشت.
سوسوسوسو.
در همین حین، چهار فرشتهی دیگر در پشت کانگجون و لومینائیل ظاهر شدند.
هلداس با تمسخر زیر خنده زد. «میخواید فقط با چهار تا فرشته جلوی نیروهای من رو بگیرید؟ کوکوکو! من از شرایط دنیای آسمانی باخبرم. قدرتتون رو هدر ندید و به دنیای آسمونی برگردید. خسارت چندانی به دنیای آسمونی بهخاطر ناپدید شدن سیستم ابعادی وارد نمیشه.»
کانگجون به او خیره شد. «خدای شیطانی هلداس! اونی که باید نگرانش باشی منم.»
شمشیر کانگجون پشتبند حرفهایش درخشید.
برق!
خط نور درازی بر روی بدن هلداس ظاهر شد و او توسط نور دو تکه شد.
برق برق!
این پایان کار نبود. پرتوهای بیشماری از نور ایجاد شدند و سرهای هلداس را قطع کردند.
لومینائیل از این موقعیت گیجکننده و عجیب شوکه شده بود.
البته قطع کردن اعضای بدن به معنای مرگ هلداس نبود. فقط برای مدتی او را متوقف میکرد تا دوب...
کتابهای تصادفی


