پادشاه ابعادی
قسمت: 96
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
قسمت 96: رئیس ساختمان دلتا
ابتدا جعبه نقرهای را که از ارباب اسکلت گرفته بود باز کرد.
[تلپورت بازگشت]
این یک مهارت جادویی بود.
-اوه از راه دور؟
او بالاخره بعد از پشتنمای تاریک به یک مهارت جادویی دیگر دست یافت. بلافاصله کتاب را باز کرد و نامههای عجیب و غریب مختلفی وارد سرش شدند.
[بازگشت تله پورت آموخته شد.]
[تلپورت بازگشت]
-شما میتوانید به نقاط بازگشت از پیش تعیین شده حرکت کنید.
-20 انرژی جادوی سیاه مصرف خواهد شد.
-نقطه بازگشت 0/10
-نقطه بازگشت را فقط میتوان در قلمرو شما اختصاص داد.
-شما میتوانید با دو نفر همراه باشید و در برخی مناطق از جمله میدان نبرد خونین قابل استفاده نیست. حرکت به بعد دیگر غیرممکن است.
-موندم که میشه تو واقعیت هم ازش استفاده کرد یا نه.
مهمترین چیزی که در هنگام یادگیری مهارتی اهمیت داشت این بود که آیا میتوان آن را در واقعیت به کار برد یا خیر.
گفته شد که این مهارت را نمیتوان در برخی مناطق از جمله میدان نبرد خونین استفاده کرد.
او نمیدانست که آیا واقعیت در آن منطقه رخ میدهد یا خیر.
-تا زمانی که خودم ازش استفاده نکنم، نمیدونم.
اگر این در واقعیت امکان پذیر بود، اگر او ساختمان یوگانگ را به عنوان نقطه بازگشت قرار میداد، بسیار مناسب بود.
البته این روزها میتوانست به سرعت پرواز کند.
با این حال، مردم همیشه چیزهایی را میخواستند که بتواند زندگی آنها را کمی راحتتر کند.
اگر محدودیتهای فضا از بین برود فوقالعاده خواهد بود.
به عنوان مثال، اگر او یک ساختمان در جزیره ججو یا هاوایی خریداری کند و آن را به عنوان نقطه بازگشت مشخص کند، میتواند هر روز صبح برای قدم زدن در ساحل برود.
-باید بعد باز کردن جعبه طلایی برگردم تو واقعیت؟
کنجکاو بود که بداند داخلش چیست.
کانگ جون جعبه گنج طلایی را با هیجان باز کرد.
[قلب ارباب اسکلت به دست آمده است.]
[قلب ارباب اسکلت]
-رتبه: افسانه
- میتواند دفاع از یک زره را تقویت کند.
- هنگام سوار روی زره دفاع فیزیکی را به میزان قابل توجهی افزایش میدهد.
«آره! قلب!»
خوشبختانه یک قلب از جعبه بیرون آمده بود.
اما او نمیتوانست به گزینههای موجود نگاه نکند.
-این برای تقویت زرهست نه مهارت
اگر او آن را به زره سنگین ارباب غول متصل کند چه اتفاقی میافتد؟
این یک زره افسانهای با دفاع فیزیکی قدرتمند بود. موجی فوقالعاده در دفاع از او وجود خواهد داشت.
آیا این دلیل پشت دفاع ارباب اسکلت قبل از آن بود؟
-این نگران کنندست.
اگر آن را به هکسیا میداد آن وقت این فرصت را از دست میداد.
حیف بود از شرش خلاص میشد.
با این حال، اگر میخواست فرمانده هکسیا را به دست آورد، نمیتوانست خسیس باشد. اگر به شکار هیولاهای سطح ارباب ادامه میداد، میتوانست قلب را به دست آورد.
درست زمانی که کانگ جون نگران قلب بود...
چو چو چو.
نوری از پورتال آمد و شخصی ظاهر شد.
این فرمانده با ظاهری مسحور کننده و بالهای صورتی مرموز بود.
او انتظار نداشت که هکسیا از طریق پورتال بیاید.
«لوکان! تبریک میگم. پایگاه ساخته شده... آه، این؟»
او در مورد پایگاه شنیده بود و به میدان نبرد خونین آمد تا به او تبریک بگوید. سپس، چیزی را که کانگ جون در دستش نگه داشته بود را دید.
«این یه قلبه درسته؟»
کتابهای تصادفی