فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

پادشاه ابعادی

قسمت: 97

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت 97: رئیس ساختمان دلتا (2)

«بیدار شدی.»

کانگ جون دوباره بعد از بازگشتن به واقعیت با استقبال و لبخند درخشان هایون روبرو شد.

ازآنجا که در طول شب گذشته توانایی‌های هایون افزایش پیدا کرده بود، حالا به جای روح بیشتر شبیه فرشته‌ها بود.

از نظر قدرت رزمی هم حالا تقریباً هم سطح فرمانده‌ها بود.

چییینگ!

اسکیا زنگ ‌زد.

{68541200000 وون واریزه شده است.}

این پیامی از سمت موسسه حقوقی اژدهای سیاه بود که مبلغ واریزی را اعلام کرده بود.

«چه سریع.»

کانگ جون با احتساب دارایی قبلیش حالا 131.6 میلیارد وون داشت.

2.6 میلیارد وون هم در حساب اسکیا داشت.

خلاصه پول زیادی داشت و لازم نبود نگران چگونه خرج کردنشان باشد.

می‌توانست حالا حالا‌ها به خریدن ساختمان‌های اطراف ادامه بدهد.

سپس ناگهان سرش را تکان داد.

«عجیبه. چرا امروز خبری از ارواح شیطانی نیست؟»

اخیراً به محض بیدار شدن دنبال ارواح شیطانی در اسکیا می‌گشت، گرچه امروز آنجا نبودند.

کانگ جون نقشه را در دورترین حالت قرار داد.

ولی با این حال نه تنها اطراف سینسا دونگ، بلکه در تمام سئول نشانی از ارواح شیطانی نبود.

«چی شده؟»

چین و ژاپن هم همینطور بودند.

نقشه کل جهان همینطور بود.

«نکنه نرم افزاره مشکلی داره؟»

کانگ جون فوراً به وکیل هان یون‌سو زنگ زد.

«-بله، هان یون‌سو هستم. می‌خواید سنگ ماه معامله کنید؟»

«سنگ ماه؟ هممم، امروز 1000 تا معامله می‌کنم.»

«-بله، متوجه شدم. پس الان 30 میلیارد واریز می‌کنم.»

چییینگ

پس از لحظه‌ای، اسکیا زنگ زد و 30 میلیارد وون واریز شد.

دارایی کانگ جون 30 میلیارد بیشتر شده بود.

دوباره به هان یون‌سو زنگ زد.

«-واریزی رو دریافت کردی؟»

«بله.»

«-هاها! حالا که این همه پول گرفتی مارو شام مهمون نمی‌کنی؟»

کانگ جون فقط لبخند زد.

«اگه می‌خوای بیای بخوری، هر وقت می‌خوای بیا. ولی جدا از اون، می‌خواستم ازت بپرسم نرم افزار روح شیطانی یاب چشه؟ انگار مشکلی براش پیش اومده.»

«-آه، نه به‌خاطر اینه که همه ارواح شیطانی عقب‌نشینی کردن.»

«عقب‌نشینی؟ چرا اینقدر یهویی؟»

«-پادشاه شیطانی دوم توی جنگ دیروز شکست خورد. دیگه نمی‌تونه ارواح شیطانیشو بفرسته اینجا.»

«آه، درسته. حالا بعدا باهات صحبت می‌کنم.»

به نظر می‌آمد که پادشاه شیطانی دوم دیروز شکست سختی از پایگاه دفاعی خورده باشد.

«پس واقعیت دوباره آروم شده.»

کانگ جون حالا می‌توانست وقتش را به خواندن کتاب‌ها اختصاص دهد.

البته که خرید ساختمان در اولویت قرار داشت.

در آینده قرار بود تعداد ساختمان‌ها از این هم بیشتر شود پس باید به اداره ساختمان‌ها اهمیت بیشتری می‌داد.

«درسته. باید برم کافه کتاب. به کل فراموشش کرده بودم.»

کار ساخت کافه کتاب در طبقه چهارم ساختمان دی‌فنگ به پایان رسیده بود. در این مدت منشی کیم ‌هاینا به مسائل کارگران پاره وقت می‌رسید.

هایون با چشمان درخشانی گفت،

«من می‌خوام کار کنم. فعالیت باشگاه کتابو بسپار به من. چون توی خونم یه عالمه وقت آزاد دارم.»

« برات آزاردهنده نیست؟ تازه باید توی دفتر هم بنویسی.»

«نه نیست. راستش من قبلاً کارای حساب داری انجام می‌دادم. اصلا رشته دانشگاهیم حسابداری بود.»

«واقعاً؟»

کانگ جون با حیرت سوال کرد و هایون سر تکان داد.

«از کارای بنگاهیم سر در میارم. می‌تونی کار خرید ساختمونارو بسپاری به من.»

کانگ جون خوشحال شد.

«پس من استراحت می‌کنم.»

می‌توانست به هایون و اعضای...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب پادشاه ابعادی را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی