فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

پادشاه ابعادی

قسمت: 95

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت 95: پایگاه دفاع (2)

همه چیز ساکت شد.

به‌خاطر اینکه مردم آرام شدند نبود، بلکه رینکار با استفاده از انرژی ناملموس امواج صوتی را مسدود می‌کرد.

«همیشه انتظار داشتم وقتی کمی بیشتر رشد کردی چنین کاری انجام بدی، اما از تصورم خیلی زودتر اتفاق افتاد. خوشحالم که چشمام اشتباه در خصوصت برداشت نکردن.»

صدای رینکار در گوش کانگ جون شنیده شد. کانگ جون پاسخ داد.

«فکر نمی‌کردم ساخت پایگاه چیز خوبی باشه. خوشحالم می‌تونم به ارتش دفاع کمکی کنم.»

رینکار لبخند زد.

«قدرت ارتش پادشاه شیطان دوم یهویی به‌خاطر پایگاه تغییری نمی‌کنه. به همین دلیل برای ما کمی اوضاع مطلوب‌تر و برای ارتش پادشاه شیطان دوم زیان‌بار شده. این جنگیه که ممکنه هر لحظه معکوس بشه.»

او به صحبت خود ادامه داد.

«با این حال، اگه هوشیار باشیم، می‌تونیم به رهبری جنگ ادامه بدیم. اگه این وضعیت حفظ بشه، پادشاه شیطان دوم چاره‌ای جز دست کشیدن از کارش نداره.»

«امیدوارم اون روز خیلی زود برسه.»

رینکار با حرف کانگ جون لبخند عجیبی زد.

«واقعا اینطور فکر می‌کنی؟»

«هاه؟»

رینکار که انگار می‌دانست کانگ جون به چه فکر می‌کند، خندید.

«راجبش با دقت بیشتری فکر کن. واقعا می‌خوای پادشاه شیطان دوم اینقدر زود عقب‌نشینی کنه؟»

«.....»

کانگ جون لحظه‌ای ساکت شد و رینکار دوباره ادامه داد.

«همزمان دو طرز فکر وجود داره. یکی امید به عقب‌نشینی پادشاه شیطان دوم و دیگری امید به موندنش. فکر می‌کنی اشتباه می‌کنم؟»

«نه قبول دارم.»

کانگ جون آرام آهی کشید.

اگر پادشاه شیطان دوم ظاهر نمی‌شد، کانگ جون ممکن بود به‌خاطر یو سونگ‌هوان و بقیه فرمانروایان در وضعیت بسیار دشواری قرار بگیرد.

شاید از قبل این شکست خورده بود. حتی اگر او زنده می‌ماند، نمی‌توانست مانند الان به یک نیروی قدرتمند تبدیل شود.

این اقبال خوشی برای کانگ جون بود اما نه برای سایر فرمانروایان.

اگر وضعیت ادامه پیدا می‌کرد، کانگ جون به سرعت رشد می‌کرد و فاصله‌اش با سایر فرمانروایان بی‌نهایت می‌شد. پس از پایان ماه سرخ، او می‌توانست با قدرت جنگی فوق‌العاده خود، تمام فرمانروایان دشمن را از بین ببرد.

بنابراین، برای کانگ جون، او امیدوار بود که پادشاه شیطان دوم تا زمانی که ممکن است این وضعیت را حفظ کند.

رینکار گفت:

«با این حال، لازم نیست احساس تاسف کنی. بعد از رفتن پادشاه شیطان دوم پیراتای دیگه اینجا رو هدف می‌گیره.»

«پیراتا؟»

«به معنای شکارچیه. وقتی که تبدیل به فرمانروا شدی، جنگ با شکارچیان برای همیشه ادامه خواهد داشت. تو باید از خودت در برابرشون محافظت کنی.»

پیراتا... این یک داستان جدید بود.

همانطور که کانگ جون با تعجب خیره شد، رینکار با تشدید صحبت کرد:

«برای همین باید قوی باشی. نه فقط زنده موندن به عنوان یه فرمانروا، بلکه تبدیل به کسی بشی که بتونه پادشاه شیطان دوم رو شکار کنه.»

«می‌خوام تبدیل به همچین چیزی بشم.»

کانگ جون خیلی مشتاق بود. رینکار لبخند زد.

«اگه اینقدر متعالی بشی، از همه محدودیت‌ها رها خواهی شد.»

«متعالی؟ یعنی چی؟»

«به معنای واقعی کلمه‌اش یعنی موجود متعالی. من هنوز به اون مرحله نرسیدم. به طور دقیق‌تر من یه مرحله قبل از اونم.»

«خیلی خب اگه دقیقا قبل از اون مرحله هستی، تقریبا همون توانایی متعالی بودن رو داری.»

«مهمله! تفاوت بین یه موجود متعالی و غیر متعالی مثل فاصله‌ایه که بین زمین و آسمونه. اگه من متعالی بودم پادشاه شیطان دوم حتی جرئت نزدیک شدن به هوامونگ رو هم به خودش نمی‌داد.»

این آخرین جای...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب پادشاه ابعادی را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی