فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

ازدواج با یک شرور دل‌رحم

قسمت: 189

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر صد و هشتاد و نهم:اگه گرگ فقط هنوز چشم و پای چپش رو از دست نداده بود.(2)

آقای گرگ خاکستری چند ثانیه ساکت شد و بعد کیف کوچکی که از پوست حیوانی ساخته شده بود رو از پوست گرگیش که از اون محافظت میکرد، بیرون کشید.

کیف از خز خرگوشی سفید و تمیز دوخته شده بود. ولی الان کمی خون روی کیف بود.

«آوووو.» (گیاهان دارویی.) آقای گرگ خاکستری کوچک با آرامش به خوک شیطانی ماده قد کوتاه، نگاه کرد. یوان جو خم شد و کیف چرمی کوچک رو روی زمین گذاشت.

اون اونجا نبود که چیزی بدزده، اون غذایی هم ندزدیده بود.

گرگ خاکستری تازه فهمیده بود که شیطان مهربانی که به اون کمک کرده، مریضه و به همین خاطر یوان قصد داشت براش یکم گیاهان دارویی ببره.

اون نمی‌خواست پدر ژوژو رو ازش بدزده.

با این وجود، هیچ شیطانی حاضر نشد که اون رو باور کنه، به غیر از روان چیویو، که یهو و از ناکجا از این معرکه سر درآورده بود.

یوان جو کوچولو، نگاه دزدکی به روان چیویو که با ماسک عجیبی صورتش رو پوشنده بود، انداخت. گوش هاشو به طرز واضحی داغ شدند.

اون کی بود؟ چرا اونجا بودش؟! آیا اون انسان کوچولویی بود که فقط تو تصوراتش وجود داشت؟!

اون، اون انسان خیلی هم کوچولو و شکننده بود.

اگه گرگ الان انتخاب میکرد که بره، آیا اون باهاش میومد؟

آقای گرگ خاکستری کوچک...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب ازدواج با یک شرور دل‌رحم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی