ازدواج با یک شرور دلرحم
قسمت: 184
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر صد و هشتاد و چهارم: آوووو (من نبودم.) (2)
روان چیویو متوجه شد که سنگ انرژی معنوی سطح چهاری که توی دست گرگ گذاشته بود، از بین رفته و فقط بقایای پودر روی تخت باقی مونده. یوان جو حتما همه انرژی معنوی سنگ روحانی رو جذب کرده بود.
خوشبختانه، روان امروز خوش شانس بود و سنگ های انرژی معنوی کوچکی رو داخل اون کبوتر چاق پیدا کرد. در غیر این صورت، تعداد سنگ ها واقعا براشون کافی نبود.
روان چیویو روی تخت سنگی رفت. اون دوتا سنگ کوچک انرژی معنوی رو بیرون آورد و توی دست های گرگ گذاشت.
اون نزدیک یوان جو نشست و تصمیم گرفت به جای استفاده مستقیم از سنگ ها، باقی مانده دو سنگ انرژی معنوی رو به عنوان پشتیبان ذخیره کنه. روان برای بازیابی انرژی معنوی خودش، شروع به تذهیگری کرد.
روان چیویو با در نظر گرفتن حرف مادربزرگ رویی، که بهش گفته بود که ممکنه یوان جو براحتی تو تله کابوس گیر کنه، به همین خاطر تصمیم داشت با گرگ بیشتر صحبت کنه. روان قبل از توقف کارش، فقط دو چرخه انرژی معنوی رو به گردش درآورد. بعد از اون، روان چیویو نفس عمیقی کشید و شروع به صحبت کردن با آقای گرگ خاکستری کرد.
گرگ الان تو وضعیت بدی قرار داشت. با اینکه زخمهاش قبلا بهبود پیدا کرده بودند، اما قیافهاش حتی با کنار گذاشتن دندون های نیشش، عبوس و خشن بود. گرگ خاکستری هر از چندگاهی، توی خواب خرناس میکشید.
روان چیویو در حالیکه دمش رو نوازش میکرد، اتفاقات امروز رو با گرگ درمیان گذاشت.
«مادربزرگ رویی به من گفت که اون نیمه شیطان و نیمه اهریمنه. آقای گرگ خاکستری، میدونی این یعنی چی؟!» صدای روان نرم و بدون هیچ پنهان کاری بود. اون ا...
کتابهای تصادفی


