فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

ازدواج با یک شرور دل‌رحم

قسمت: 171

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر صد و هفتاد و یکم:اون الان مسیری برای کار کردن داشت. واضحا این یه چیز کاملا خوشحال کننده بود.(2)

«من تقریبا کشتمش. چیزی که من انجام دادم با کشتنش فرق زیادی نداشت.» مادر بزرگ رویی موهای سفید روی شقیقه‌اش رو نوازش کرد و به آرامی ادامه داد:«با اینکه همه چیز برای موبوگی خیلی گران تمام شد، اما هنوز انرژی اهریمنیم با انرژی شیطانیم با همدیگه در تضادن. دلیلی که من تا الان تونستم زندگی کنم، فقط به خاطر اعلیحضرت هست.»

چینگ رویی مکث کرد و برگشت و از روان پرسید:«میخوای بدونی من چرا اینجام؟!»

روان چیویو سر تکون داد. اون که از احساسات خفه شده بود، پرسید:«بخاطر پدربزرگ مو هست؟!»

مادربزرگ رویی لبخند کوتاهی زد. «یجورایی. اونموقع من فکر می‌کردم برادر مو بخاطر من مرده. وقتی هوشیاریم رو به دست آوردم، تصمیم گرفتم خودکشی کنم، اما توسط یه شیطان قدرتمند نجات یافتم.»

چینگ رویی مکثی کرد و دوباره ادامه داد:«علیحضرت به من گفت زمانی که ماموریتی که به من واگذار کرده رو انجام بدم، اون منو تبدیل به شیطان کامل می‌کنه و برادر مو رو زنده می‌کنه.»

روان چیویو ناگهان متوجه شد. «به همین خاطر وقتی که فهمیدی پدربزرگ مو نمرده، تعجب کردی...»

«درسته.» چینگ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب ازدواج با یک شرور دل‌رحم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی