فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

ازدواج با یک شرور دل‌رحم

قسمت: 122

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر صد و بیست و دوم: اون به گرگ خیلی عادی و بدون هیچ سرگرمی عجیبی بود.(1)

روان چیویو با دیدن اون هیکل آشنا در پرده باران، ناگهان چشم‌هاشو گشاد کرد.

روان فقط می‌تونست به‌طور مبهم اون هیکل غول‌پیکررو در بارون شدید تشخیص بده. تگرگ و باران سرد به خز خیس شده آقای گرگ خاکستری برخورد می‌کرد. اون شبیه گرگی بود که در قابلمه‌ی پراز سوپ افتاده. خیلی ترحم‌برانگیز.

گرگ حتی بلندتر از زمانی بود که برای اولین‌بار همدیگررو ملاقات کرده بودند. باران و تگرگ به هیزم‌هایی که روی کمر گرگ بود محکم ضربه می‌زدند و در امتداد لبه‌ها، به پایین می‌افتادند.

بااین‌که اون خیلی بدبخت به‌نظر می‌رسید، اما هنوز زنده بود.

هنوز نفس می کشید.

روان چیویو بیش‌از حد از قدرت بدنیش استفاده کرده بود و ران و ساق پاش بی‌حس شده بودند؛ اما سکوت اولیه قلبش از بین رفت و ضربان قلبش یک کوچولو به بالا پرید.

روان بی‌توجه به کثیف بودن لباس‌هاش، با آستین لباسش محکم چشم‌هاشو پاک کرد. روان چیویو بدون اعتنا به هوای وحشتناک، درد و احساس سوزن سوزن شدن پاهاش هرموقعی که می‌خواست از جاش بلند شه در بدنش می‌پیچید؛ باعجله از غار بیرون اومد و به سمت گرگ رفت.

یبار دیگه، روان چیویو زودتر از چیزی که اون پیش‌بینی کرده بود از خواب بلند شده بود. برنامه و توطئه کوچکش، نقش بر آب شده بود.

یوان‌جو، هوشیاری شیطانیش رو سمت روان چرخوند و کثیفی روی بدنش و موهایی که بخاطر باران آشفته شده بود رو دید. تقریبا، خیلی سریع، اون از یک‌چیزی مطمئن شده بود؛ این‌که، همسر کوچولوش دوباره به‌دنبالش گشته...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب ازدواج با یک شرور دل‌رحم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی