ازدواج با یک شرور دلرحم
قسمت: 101
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر صد و یکم: امکان نداشت که شانس روان چیویو بهطور ناگهانی پیشرفت کنه، آیا چیز خاصی درمورد منطقه وجود داشت؟!(2)
چشمهای روان چیویو از خوشحالی برق زد چراکه اون با دست گلآلودش سنگی رو بهدست گرفته بود که انرژی معنوی بیشتری نسبت به اون هسته اهریمنی سطح دو داشت. اون یک تکه پوست حیوانی از کیفش بیرون آورد و با دقت دور سنگ معنوی پیچید و به کندن ادامه داد.
بعداز بیش از نیم ساعت تلاش سخت، سه تا سنگ دارای انرژی معنوی دیگر رو پیدا کرد: دوتا از اونا هماندازه سنگ اول بودند و آخرین قطعهای که بیرون آورده بود از بقیه کوچکتر بود، اما شفافیت و انرژی معنویش چندین سطح بالاتر از همه سنگها بود. روان چیویو حدس زد این سنگ تقریبا در سطح پنجه.
جای تعجب نداشت که این همه گیاهان سرشار از انرژی معنوی بالا در یک تکه زمین نسبتا کوچک درون صخرهای برآمده رشد میکردند.
اون خوششانس بود که بالای صخره برآمده، جایی دور و پرت بود. با وجود گسلهای زمینشناسی در همه طرف این منطقه، جانوران درنده، شیطانهای عادی و حیوانات نمیتونستن به اونجا برسند. حداکثر، فقط پرندگان توانایی این رو داشتند که گیاهانی که روی صخره رشد میکنن رو بخورند. وگرنه، چنین چیزهای خوبی هیچوقت نصیبش نمیشد.
روان چیویو دستش رو بلند کرد و صورت کثیفش رو پاک کرد. اون سنگهای انرژی معنوی رو کنار گذاشت، از سوراخی که بیش از یک متر عمق داشت بیرون اومد و دوباره با خاک اون رو پر کرد.
همهجاش کثیف بود و عرق رو کمرش نشسته بود. بااینکه بیشتر انرژیشو مصرف کرده بود، اما بهطور ویژهای هیجان زده بود. با این گیاهان دارویی و سنگهای انرژی معنوی، آقای گرگ خاکستری به احتمال زیاد میتونست بهبود پیدا کنه. حتی اگرم حالش کامل خوب نمیشد، وضعیتش با این گیاهها ...
کتابهای تصادفی

