فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

ازدواج با یک شرور دل‌رحم

قسمت: 99

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر نود و نهم: آیا اون گرگ‌های شیطانی فکر می‌کردند که بهبودیش غیرممکنه؟!(3)

روان چیویو طناب رو گرفت و نزدیک یک دقیقه از اون آویزون موند. بعد ازاینکه مطمئن شد طنابی که خودش و مویو کوچولو ساختن برای تحمل وزنش کافیه، اون طناب رو پایین آورد.

مویو با دیدن روان درحالی‌که به پایین می‌پرید، از غافلگیری بیرون اومد و با تحسین به روان چیویو نگاه کرد و پرسید: «خواهر بزرگ‌تر چیویو، طناب کار می‌کنه؟!»

'اگه طناب کار نمی‌کرد، چه کار دیگه‌ای می‌تونستن انجام بدن؟!' هیچ راهی وجود نداشت که به پیشنهاد یو کوچولو که گفته بود پرتش کنه، عمل کنه. همچنین براش غیرممکن بود که مثل تارزان به اونجا تاب بخوره. درحالی‌که تاب خوردن به اونجا براش ممکن بود؛ اما موقع برگشت بدون طناب براش خیلی سخت می‌شد و نمی‌تونست برگرده.

یااینکه احتمال داشت این روش موفقیت‌آمیز نباشه و اونو به‌خطر بندازه؛ اما بااین وجود مطمئن‌ترین روش بود.

مویو به صخره روبه‌روشون نگاه کرد. قسمت بالای اون تقریبا با زمین عمود و صخره پر از سنگ‌های تیز و بیرون آمده بود. بااینکه مویو ‌ترسیده بود، پیشنهاد داد: «اجازه بده من جای تو برم. من پسرم. پدربزرگ و برادر بزرگ‌تر بهم گفتن من باید از دخترا محافظت کنم.»

روان چیویو:«.....»

قلب روان گرم شد و ناگهان احساس کرد مویو کوچولو ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب ازدواج با یک شرور دل‌رحم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی