فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

ازدواج با یک شرور دل‌رحم

قسمت: 93

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر نود و سوم: آقای ذخیره غذایی قراره حالت به‌زودی خوب بشه؟!(3)

روان چیویو کمتر از نیم ساعت وقتش رو صرف ساختن طناب کرد. طنابی دو متری از درخت برگ مو سخت و خشک که توی انباری پیدا کرده بود، به همراه یک تکه پوست حیوانی خشک شده. روان طناب رو در کوله پشتیش گذاشت.

درحالی‌که ‌همه‌چیز آماده بود، روان چیویو نیزه‌اش رو برداشت و آماده حرکت بود. قبل از رفتن، نگاهی به آقای گرگ خاکستری انداخت. در این چند روز گذشته، هیچ‌چیزی در ظاهر آقای گرگ خاکستری تغییر نکرده بود؛ صورتش هنوز درحد مرگ رنگ پریده بود و زخم‌های وحشتناکش هنوز همون‌جا بودند.

شاید همه این‌ها رو روان چیویو تصور می‌کرد، اما به‌نظر می‌رسید لکه‌های سیاه روی صورتش کمتر شده بودند و تاثیر زیادی در جذابیتش گذاشته بودند و گرگ خوشتیپ‌تر شده بود. اون مثل یک گرگ زیبای خفته به‌نظر می‌رسید که منتظر شوالیه بود تا نجاتش بده.

روان چیویو به آرومی به سمت تخت رفت. همین‌طور که به صورت رنگ پریده و جذاب آقای ذخیره غذایی نگاه می‌کرد، بهش نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد.

وقتی روان به عقل اومد و به حالت عادی برگشت، اون از قبل روی تخت نشسته بود و با نوک انگشتانش به آرومی گونه‌های سرد آقای گرگ خاکستری رو نوازش می‌کرد. این لمس کمی سرد بود و باعث شد روان به خودش بیاد. بهت‌زده، دستش رو عقب کشید. ضربان قلبش بالاتر رفته بود. اون باید برای یک مدت طولانی مجرد می‌موند تا می‌تونست یک گرگ شیطانی به این زیبایی پیدا کنه.

نه صبر کن، اون دیگه تنها و مجرد نبود. درواقع گرگ خاکستری خیلی خوش‌تیپ بود....اون چندین‌بار نجاتش داده بود....<...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب ازدواج با یک شرور دل‌رحم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی