ازدواج با یک شرور دلرحم
قسمت: 87
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر هشتاد و هفتم: به جای اجتناب از انرژی معنوی، اونو جستوجو کرد و اطراف اون پیچید.(2)
همونجا، خیس بود.
بااینکه روان در عکسالعمل نشون دادن کند بود، اما متوجه شد زمانیکه انرژی معنوی تغییر یافتهاش با انرژی شیطانی بدن آقای گرگ خاکستری تماس پیدا کرد، خودش وضعیت واقعی بدن گرگ رو تجربه کرد. وضعیت بدنیش خیلی بدتر از چیزی بود که روان چیویو بهش فکر کرده بود.
چیزی که بیشتر از همه تعجب روان رو برانگیخته بود، گرسنگی بیش از اندازه گرگ بود. روان تا الان نمیدونست که گرگ اونقدر گرسنه هست. اون تصور کرده بود از اونجایی که هرروز به گرگ گوشت میداد تا بخوره، گرگ خاکستری تیانلو اونقدر گرسنهاش نمیشه. روان چیویو یادش رفته بود اون یک گرگ شیطانیه. زمانیکه روان به گرگ جین به جین گوشت میداد معلوم بود که غیرممکنه احساس سیری بهش دست بده.*1
و هنوز گرگ چیزی نگفته بود و تلاش نکرده بود غذای بیشتری بدزده، حتی تلاش نکرده بود که روان چیویو رو بخوره.
بااینکه روان با صدا زدن اسم آقای ذخیره غذایی، گرگ خاکستری رو مسخره کرده بود، اما خودش کسی بود که رفتار دلپذیرانهای برای شیاطین بیرحم داشت.
روان چیویو به تخممرغ بخار پز شده درون قابلمه سنگی و بعد به خرگوشی که امروز بهدست آورده بود نگاهی انداخت. بدون هیچ تردیدی، تصمیم گرفت به آقای گرگ خاکستری غذای کافی بده تا سیر بشه.
اون از موبوهه شنیده بود در رودخانه کنار جنگل ماهی وجود داره و در زمستون گذشته، مومائو برای بهبود رژیم غذاییشون براشون ماهی صید کرده بود.
اون میتونست فردا با...
کتابهای تصادفی


