فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

ازدواج با یک شرور دل‌رحم

قسمت: 85

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر هشتاد و پنجم: گرگ مطیعانه روی تخت‌خواب دراز کشیده بود، فقط بخاطر اینکه اون یک تخم‌مرغ روی دمش گذاشته بود؟(2)

یوان‌جو با خودش فکر کرد این کار خوبی نیست که مستقیم از روان چیویو بپرسه دمش نرم‌تر و گرم‌تر از گرگ خاکستری تیانلو هست یا نه... اون فقط تونست بی سروصدا ضربان قلب حسودش رو آروم کنه. یوان، با کمک گرفتن از بازوهاش به آرومی نشست.

درحالی‌که یوان‌جو تلاش می‌کرد تا به دردی که احساس می‌کنه غلبه بکنه و بشینه، روان چیویو احساس کرد گونه‌هاش وقتی که به گرگ نگاه می‌کنه داغ می‌شن. موهای نرم و مشکی گرگ، روی کمر لختش آویزون شده بودند. روان می‌تونست پهنای شونه زیباش و زخم‌های ترسناکش رو ببینه.

روان تخم‌مرغ رو روی میز سنگی گذاشت و لباس‌های پوست حیوانی که قبلا برای گرگ دوخته بود رو برداشت. لباس‌ها شسته شده بودند و برای خشک کردنشون زحمت زیادی کشیده بود. وقتی روان چیویو شروع به حرف زدن کرد، صداش کمی غیرطبیعی بنظر می‌رسید: «شوهر، این لباس‌هارو بپوش.»

یوان‌جو:«......»

یوان‌جو کاملا یادش رفته بود. اون لخت بود.

سرخ شدن نوک گوش‌هاش برجسته‌تر شد.

بیشتر شیاطین نر خشن بودند. با این‌حال، اون همیشه لباس‌های مناسب می‌پوشید و هیچ‌کس قبلا اونو نیمه برهنه ندیده بود.

چرا اون مدام فراموش می‌کرد که جلوی روان چیویو لباس نپوشیده؟! چرا همیشه مقابل روان مثل یک اوباش رفتار می‌کرد؟!

یوان‌جو با چشم‌های باز، درد ناشی از کشیده شدن کُنده‌اش به روتختی پوست حیوانی رو تحمل کرد و نشست.*1

اون لب‌هاشو محکم بهم فشار داد تا صدای شرم‌آو...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب ازدواج با یک شرور دل‌رحم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی