ازدواج با یک شرور دلرحم
قسمت: 82
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر هشتاد و دوم: پس اون داشت امتحان میکرد دمش در گرم نگه داشتن چیزی خوبه یا نه؟!(2)
وقتی روان تخممرغ بزرگ رو کنار دم پشمالو و گندهی آقای گرگ خاکستری گذاشت، در مقایسه بینشون، تخم خیلی کوچکتر بنظر میرسید. روان چیویو دم آقای گرگ خاکستری رو بالا برد و با دقت روی تخممرغ گذاشت.
خز بلند خاکستری_ نقرهای روی تخم گرد قرار داشت، اما چون تخممرغ خیلی صاف بود، دم بزرگش سُر خورد.
روان نمیتونست جلوی خندهاش رو بگیره.
روان چیویو چندبار دیگه هم سعی کرد، اما تلاشش برای ظاهرسازی از استفاده دم آقای گرگ خاکستری به عنوان جوجهکشی کردن، ناموفق بود. دراخر، با پیچوندن دم آقای گرگ خاکستری به دور تخممرغ، به بهترین روش رضایت داد. اون سعی کرد نوک دم رو به وسطش حلقه بزنه تا یک لونه موقت برای تخممرغ بسازه.
بااینحال، اگرچه دم آقای گرگ خاکستری، نسبتا نرم بود اما زیاد انحنا نداشت. به همین خاطراون با خمیدگی کم دم، کنار اومد و تخممرغ رو وسطش گذاشت.
'هوم، این روش کار میکنه.'
روان چیویو هنوز داشت فکر میکرد که آیا میتونه با دم گرگ بیشتر بازی کنه تا بتونه لانه بهتری بسازه، اما صدای خفهای شنید. صدای خشنی بود که ردی از سردرگمی و نفس کمی در آخرش داشت. در هوای سرد، اون صدا گوش روان چیویو رو سوراخ کرد.
روان بهطور غریزی مشت ...
کتابهای تصادفی
