ازدواج با یک شرور دلرحم
قسمت: 77
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر هفتاد و هفتم: حتی اگه نور هم با موجودات کاملا تاریک برخورد کنه، خسته میشه.(2)
این ممکن بود ربطی به اون نفرین داشته باشه که اون گرگهای شیطانی ناسپاس توی قبیله گرگ آتش درموردش حرف میزدن.
عجیب بود که توانایی آب جهش یافتهاش میتونست هنگام تماس انرژی شیطانی رو پراکنده کنه و همینطور اثرات انرژی شیطانی رو از یو کوچولو پاک کنه و التیام ببخشه، اما اون نتونسته بود انرژی شیطانی رو از بدن آقای گرگ خاکستری از بین ببره.
بخاطر این بود که یه عالمه انرژی شیطانی توی بدن آقای گرگ خاکستری وجود داشت؟!
روان چیویو به ذهنش خطور نکرده بود اون گرگ حساس تیانلو، از قبل بیدار شده بود. نه تنها این، گرگ از قبل یه دراما بدبختانه به اسم "وقتی همسر میفهمه شوهر یه شیطان کامل نیست و با عصبانیت و ناامیدی شوهر فلجش رو ترک میکنه" ساخته بود.
همونطور که روان چیویو سر یو کوچولو رو نوازش میکرد، به این فکر بود که بعداً باید چه کاری انجام بده. نفس کشیدن مویو به تدریج تثبیت شده بود.
با اینکه قدرت توی یو کوچولو ثابت شده بود، روان نمیدونست که اون کی از خواب بیدار میشه. کاملا واضح بود که امروز مویو نمیتونه به همراهش برای چیدن گیاهان دارویی بره. موندن در این غار که انرژی شیطانی ضعیفی داشت، برای یو کوچولو مناسب نبود.
روان چیویو نگاهی به آسمان انداخت و قبل از اینکه پوست حیوانی رو از روی زمین برداره و دستپاچه به سمت اتاق بره، لحظهای تردید کرد.
با بالا دادن پوست حیوانی روان چیویو وارد اتاق خواب شد، پوست حیوانی کثیف رو روی تشت چوبی گذاشت، برف آب ...
کتابهای تصادفی
