فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

ازدواج با یک شرور دل‌رحم

قسمت: 76

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر هفتاد وششم: حتی اگه نورهم با موجودات کاملا تاریک برخورد کنه، خسته میشه.(1)

اون به زودی همسرش رو از دست می‌داد.

"از دست دادن."

یوان‌جو نمی‌دونست چرا از اون کلمه استفاده کرده، اما وقتی به این احتمال فکر کرد، احساس کرد باد سردی اون رو دربرگرفت. این احساسات به اندازه‌ای ظالم و دردناک بود که نفس کشیدن رو براش سخت می‌کرد.

هوشیاری شیطانیش در حال تحلیل رفتن بود. همین‌طور که تصاویر براش تار‌تر می‌شد، روی قیافه متفکر و جدی روان چیویو توقف کرد. همین‌طور که یوان‌جو دوباره در تاریکی فرو می‌رفت، لب‌های رنگ پریده‌اش رو بهم فشار داد.

اون نمی‌دونست درحال حاضر باید چیکار کنه یا بعد از اینکه روان چیویو واقعیت رو فهید، باید چه عکس‌العملی نشون بده. تحت تأثیر ترس، اون منتظر قضاوت روان چیویو موند. یوان احساس کرد کل بدنش در یخ فرو رفته.

در ورودی غار، روان چیویو به شدت عصبی بود، اما مانع این نشد که تلاش نکنه؛ اون به آرومی مویو رو تکون داد تا ازش بپرسه چه اتفاقی براش افتاده.

بعد یک ترس کوتاه، روان مویو رو روی زمین دراز‌کش کرد. با به دست داشتن فنجان چوبی که کمتر از یک نیمه پر ‌ازآب شفابخش و تازه تقطیر کرده بود، اون دهن مویو رو باز کرد و آب رو بهش داد.

بعد از نوشیدن همه اب شفابخش، مویو به تدریج سرفه‌های خونی رو متوقف کرد و صورتش کمی گلگون شد. با این‌حال، هنوز بیهوش بود.

چشم‌های یو کوچولو بسته بود و دستش دور چوب استخونی قدیمی، مشت شده بود‌.

روان چیویو نفس زیر بینی مویو رو چک کرد. بعد از مطمئن شدن اینکه نفس کشیدن مویو به‌تدریج ثابت شده و ریتم گرفته، روان درنهایت آهی از راحتی کشید.

اون از انرژی آب جهش یافته خودش است...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب ازدواج با یک شرور دل‌رحم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی