فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

ازدواج با یک شرور دل‌رحم

قسمت: 65

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر 65- من و شوهرم چندین بار عملیات صمیمانه انجام دادیم. (2)

در حالی‌ که تقریبا به آخرین طناب امیدش که پیدا کردن گیاهان دارویی بود، چنگ زده بود فهمید که اومدن به قبیله گرگ آتش خیلی احمقانه بود.

اگه از قبل می‌دونست این شیطان قراره این‌طور آقای گرگ خاکستری رو مسخره کنه، خودش ریسک می‌کرد و تو جنگل دنبال گیاهان دارویی می‌گشت و به این‌جا ننی‌اومد. احتمالا از این طریق نتایج بهتری هم می‌گرفت.

روآن چیوچیو با آرامشی که تو لباش بود، به گرگ شیطانی که نقاب مهربونی‌اش رو کنده بود، نگاه کرد. دستاشو محکم فشار داد.

«فاک، حرف بزن. خیلی ترسیدی؟!» گرگ جوان نینگ یو بالاخره از شوک دراومد. به دماغش اشاره کرد و خواست بهش نزدیک بشه، اما انگار دلهره داشت و جرات این کار رو نداشت.

روآن چیوچیو به زی یو نگاه کرد که با وجود عصبانیت به جای این‌که چنگال‌هاشو بهش بکشه فقط به صورت کلامی تهدیدش کرده بود. نینگ یو هم به شدت نگران بنظر می‌رسید. این دو چیز بیشتر حدس اون رو تایید کرد.

تو همون زمان، این وضعیت برای روآن کاملا پوچ بود. حتی با این‌که آقای گرگ خاکستری به شدت مجروح شده بود و اون‌ها قبلا کار نفرت انگیزی مانند رها کردن اون رو انجام داده بودند، هنوز به دلیل نفرین و سخنان شمن قبیله از او می‌ترسیدند.

روآن چیوچیو درست حدس زده بود؛ اون‌ها جرات نمی‌کردن بهش نزدیک بشن چون مشکوک بودند که اون هم به این نفرین آلوده شده است.

روآن چیوچیو فکر کرد اون‌ها خیلی مضحک‌اند.

با ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب ازدواج با یک شرور دل‌رحم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی