ازدواج با یک شرور دلرحم
قسمت: 59
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر 59- آیا یوان جو لیاقت اینو داشت که شوهر خطاب بشه؟! (2)
روان چیوچیو راحت نشست و چندین قطره آب شفابخش رو تقطیر کرد تا به گرگ خاکستری بده. سپس یه لایه لباس بیشتر پوشید و شروع به انجام دادن امور جزئی زندگی کرد. هیزم به آتش اضافه کرد، خونه رو تمیز کرد، آشپزی کرد، از گرگ مراقبت کرد، پوست های حیوانی رو شست و روی ساختن سلاحش کار کرد.
زمانی که روان این کارها رو تموم کرد؛ علاوه بر اینکه قدرت بدنیاش به شدت کاهش یافته بود، بلکه از نظر ذهنی هم خسته شده بود.
از اونجایی که روان در تلاش بود تا وضعیت جسمی گرگ رو بهبود ببخشه، تصمیم گرفت برای شکار به بیرون بره. اون به گرگ گوشت داده بود اما خودش فقط سوپ مخلوط با ساق گیاهی خورده بود.
با اینکه مصرف گوشتشون خیلی بالا رفته بود، اما نیازشون به تجدید منابع گیاهی بیشتر بود و گیاهان زیادی نداشتند.
امروز بعد از اینکه جای زخم آقای گرگ خاکستری رو عوض کرد، یک گیاه کامل و یه گیا...
کتابهای تصادفی


