ازدواج با یک شرور دلرحم
قسمت: 58
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
روان چیوچیو دید که لکههای سیاه روی بدن گرگ دیگه پخش نشدند و نفس کشیدنش به حالت عادی برگشت، بنابراین جذب انرژی معنوی از هسته اهریمنی رو متوقف کرد.
اون نصف انرژی رو از هسته آب اهریمنی جذب کرد و باعث شد هسته تا حدودی شفاف بشود.
روان چیوچیو دست آقای گرگ رو ول کرد. بدنش حتی وقتی کاری به سادگی دراز کشیدن کنار گرگ رو انجام میداد، درد میکرد. روان نفسهای کوتاهی میکشید و سعی میکرد تا درد مریدیانهاشو کمتر کنه.
با اینکه صلاحیت این بدنش بیشتر از بدن سابقش تو دنیای پسا آخرالزمانی بود و میتونست از توانایی آبی خودش حداکثر استفاده رو بکنه؛ اما تحمل جذب، تغییر و رها سازی ناگهانی انرژی معنوی برای بدنش سخت بود. اون یه جوجه ضعیف بود که حتی به سطح یک نرسیده بود.
روان چیوچیو با خودش فکر کرد که ظاهر الانش بدتر از آقای ذخیره غذاییه. بعد از بیرون رفتن خودشو نشسته بود، روی بدنش پر از لکههای خون بود و علاوه بر این بعضی از مریدیانهاش آسیب دیده بودند.
با این حال، این روند بدون هیچ مزیتی نبود.
ظرفیت دانتیانش بسیار بالا رفته بود و به نظر میرسید ...
کتابهای تصادفی
