ازدواج با یک شرور دلرحم
قسمت: 57
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر 57-در میان درد شدید، یوان جو احساس کرد که انرژی معنوی سرد و نرمی وارد چاکراهاش میشه. (2)
روان چیوچیو که تو ذهنش داشت تواناییهای شوهرش رو سرکوب میکرد و پایین میآورد؛ با خودش فکر کرد وضعیت شکننده فعلی گرگ، توانایی قبلی اون رو نشون میده. بنابراین، اون درمورد استفاده هسته اهریمنی برای خودش مضطرب بود. اون نمیدونست گرگ خاکستری قبل از این که به شدت مجروح بشه، از اون شیطان متبکر و مغرور، لوزیران قویتر بوده.
اگه یوان جو میدونست همسر کوچولوش فکر میکنه اون خیلی ضعیفه، حتما دوباره شروع به فکر کردن زیاد در مورد همه چی میکرد. اما الان نمیتونست چیزی بشنوه یا حتی قیافه پر از کشمکش روان رو ببینه.
حافظه یوان تو اون شب زمستونی که تو برفها سقوط کرده بود، گیر کرده بود. کل بدنش از درد عذاب میکشید.
این یه درد عادی از زخمهای فیزیکی نبود. این درد از اعماق هستهاش میاومد. یوان احساس میکرد که تکه تکه و بلعیده میشه.
اون هرگز ارتباط نزدیکی با کسی نداشت، به همین خاطر به هر تماسی حساس بود. اما الان اونقدر درد داشت، که حتی متوجه نشد روان چیوچیو محکم دستاشو نگه داشته.
لکههای سیاه اونقدر ...
کتابهای تصادفی

