ازدواج با یک شرور دلرحم
قسمت: 54
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر 54-اما الان روان چیوچیو احساس میکرد که خوردن گوشت مصنوعی هم یه نوع خوشحالیه. (2)
روان چیوچیو فکر کرد این خیلی عجیبه. اون با خودش فکر کرد زمانی که بیرون زیر برف بودند این لکههای سیاه چقدر سریع تو بدن گرگ پخش میشدند و این خیلی وحشتناک بود. روان با پیدا کردن رابطهتی بین لکههای سیاه و شیطانی که گرگ کشته بود، حدس قاطعانهای زد.
ممکن بود که این لکههای بیشمار سیاه به این خاطر به وجود اومده باشند که در طول مبارزه، آقای گرگ خاکستری با انرژی و سم شیطان آلوده شده بود؟!
روان چیوچیو نمیدونست حدسش درست هست یا نه. اما اگه حق با اون بود و اثر شفابخش توانایی آب اون میتونست انرژی شیطانی رو مهار کنه، این میتونست همه چیز رو توضیح بده.
به همین خاطر، اون مجبور شده بود تا آب بیشتری به گرگ بده تا زودتر خوب بشه.
دیروز عصر بعد از تذهیب گری، مقدار آب شفابخشی که میتونست تولید کنه رو به هفت یا هشت قطره تو روز رسونده بود. اما قبلا حداکثر مقدار رو مصرف کرده بود و نمیتونست دیگه به راحتی قطره آب شفابخش درست کنه.
کتابهای تصادفی