فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

ازدواج با یک شرور دل‌رحم

قسمت: 55

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر 55-اما الان روان چیوچیو احساس می‌کرد که خوردن گوشت مصنوعی هم یه نوع خوشحالیه. (3)

 

شاید دلیل اصرار گرگ برای موندن در فرم انسانی‌اش توی اون برف، این بود که بتونه به طور پیوسته این غنائم رو حفظ کنه.

روان چیوچیو که روی تخت سنگی نشسته بود، وقتی دید که گوشت داخل قابلمه آماده خوردنه؛ فقط به آرومی صدا زد:« آقای ذخیره غذایی.»

به محض این‌که روان این کلمات رو گفت، اون دید که خز گوش سالم گرگ تکون خورد انگار که حرف‌های اون رو شنیده.

ضربان قلب روان کمی بالاتر رفت. اون دوباره صدا زد:« آقای ذخیره غذایی، شوهر، می‌تونی دست‌هات رو باز کنی؟!»

روان چیوچیو نمی‌دونست که گرگ صداشو شنیده یا نه اما زمانی که دوباره تلاش کرد تا مچ دست گرگ رو باز کنه، به نظر می‌رسید که گرگ خاکستری از مقاومت دست کشیده و مچ دستش رو شل کرده بود.

قلب روان نرم شد. بعد از این‌که دستای گرگ رو که خیلی بزرگتر از خودش بودند رو باز کرد، اون تونست به وضوح همه غنائم جنگی گرگ رو ببینه.

یک استخوان شیطانی که به اندازه پنجه تیز بود، یک تکه خز قرمز رنگ فوق العاده زیبا و یه نور آبی....یه هسته کریستالی؟!

روان چیوچیو با خودش فکر کرد که حتما داره اشتباه می‌کنه. اون کریست...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب ازدواج با یک شرور دل‌رحم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی