فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس

قسمت: 865

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
865: بای زه‌مینِ سطح 50 ، در مقابل ژنرال شیاطین، کیگدراگِ سطح 156
هنگامی که بای زه‌مین چند ثانیه بعد، به فضایی باز مملو از چاله و درختان شکسته شده­ی حاصل از نبردی ادامه­دار یا نبرد قبلی دیگری، رسید، چیزی که دید، خونش را به قدری به جوش آورد که برای یک لحظه­ی کوتاه، نگران سلامتی خود شد.
این اولین باری بود که بای زه‌مین به غیر از زمانی که یکی از عزیزانش در خطر بود یا صدمه دیده بود، تا این حد عصبانی بود.
خشم بای زه­مین در حال­حاضر حتی از خشم او نسبت به امپراتور تانات و نژاد آسورا، پیشی گرفته بود!
«این برادر، لطفاً دست کمک به اینجا برسون!»
بای زه‌مین صدای مضطرب و حتی التماس‌آمیز جنگجوی انسانی را شنید که سعی می‌کرد از محدوده ی دفاعیِ ژنرال شیطانیِ سر ماری عبور کند تا به شاهزاده خانم بیانکا که در این لحظه عملاً تمام لباس‌هایش کنده شده بود، کمک کند.
با این­حال، طرف مقابل نمی‌دانست که حتی اگر کمک نمی­خواست، بای زه‌مین قصد نداشت بدون بریدن سر دو شیطان از اینجا برود!
بنگ!
زمین زیر پای او منفجر شد و ده­ها ترک در همه­جا پخش شد و بدنش به یک تاریِ مبهم تبدیل شد.
هنگامی که چشمش به چشمان کمی متعجب اما شهوت­آلودِ ژنرال دیو با سر نرّه گاو افتاد، سرانجام خشم بای زه­مین به طور کامل منفجر شد.
«شما شیاطین واقعا پست­ترین و رذل­ترین موجوداتی هستین که من در تمام عمرم دیدم! کیگدراگ، من اومدم سر سگیت رو بزنم!!!»
این دومین باری بود که بای زه‌مین بد جوری می­خواست یک نژاد را نابود کند! اگر انجام کاری برای جلوگیری از گسترش بیشتر این انگل­ها و سبب شدن رنج غیرقابل سنجش لازم باشد، او حاضر بود گناهش را تحمل کند!
«قاه قاه قاه قاه!» کیگدراگ به شاهدخت بیانکا سیلی زد و بیهوشش کرد و بعد از جایش بلند شد. «فکر کنم دو هفته هست که نتونستم تو رو پیدا کنم، با وجود اینکه عملاً دنبالت گشتم، اما تو واقعاً با پای خودت اومدی! خیلی خوبه!!!»
چشمان کیگدراگ پر از نیت قتل شد و تبر غول‌پیکر خود را گرفت و به‌جای اینکه منتظر بماند تا دشمنش به او برسد، به جلو یورش برد.
«هجوم گاو نر!»
بدن کیگدراگ چنان سریع به جلو حرکت کرد که چابکیش برای لحظه­ای کوتاه تقریباً دو برابر از بای زه­مین پیشی گرفت. دشمنانش همیشه با این حرکتش غافلگیر می­شدند!
با این­حال، کیگدراگ زمانی که شاخ­هایش به چیزی جز هوا برخورد نکرد، شوکه شد. ناگهان خطر بزرگی را در پشت خود احساس کرد و برق ناباوری در مردمک چشمانش درخشید.
«شعله­ی سرخ!!!»
بوم!!!!
[ضربه­ی کشنده!]
 
بدن کیگدراگ بعد از اینکه مستقیماً از پشت از "نابودی آسمان در حال سقوط" به شکل بزرگ شمشیریِ خود، ضربه خورد، بیشتر از چهارصد متر به پرواز درآمد!
بای زه­مین پس از ضربه زدن به کیگدراگ با غافلگیر کردنش با استفاده از "جهش سایه" برای ظاهر کردن سایه­ی خود، بلافاصله "صاعقه برق­آسای سرخ" را فعال کرد و چابکیش، درحالی­که مثل برق و باد به دنبال ژنرال شیاطین افتاد و فرصت عکس­العمل به او نداد، به اوج رسید. 
بنگ بنگ بنگ بنگ!!!
کیگدراگ قبل از اینکه بتواند با استفاده از قدرت پاها و دستانش، خود را متوقف کند، بدنش چهار بار به شدت به زمین کوبیده شد و حفره‌های بزرگی در این روند به­جا گذاشته شد. او به سختی توانسته بود روی پاهایش بلند شود که صدای ترق و تروق صاعقه و زوزه­ی باد را در اطرافش شنید.
احساس ذاتی خطر در کیگدراگ به طور ناخودآگاه فعال شد و همراه با چندین قرن تجربه­ی رزمی، توانست تبر غول­پیکر خود را به صورت مورب، درست جایی که دشمنش قرار بود در یک آن به آنجا ضربه بزند، بالا بیاورد.
چهره­ی بای زه­مین خشن بود. بای زه‌مین که دید حمله­اش قرار نیست به بدن دشمن اصابت کند و بلکه به تبر برخورد خواهد کرد، اسلحه­اش را از چنگ خود رها کرد و درحالی­که دنبال او افتاده بود، به اسلحه اجازه داد به مسیرش ادامه دهد.
بووم!!!!
کیگدارگ بعد از اینکه از دریافت ضربه­ی دشمن، در بازوهایش کمی احساس بی­حسی کرد، ابروهایش کمی درهم رفت. پاهایش به سمت عقب لیز خوردند و دو نوار بلند به طول بیش از هفتاد متر روی زمین جا گذاشتند، اما همین که سرش را بلند کرد، درد شدیدی در شکمش احساس کرد.
بوم!!!!
درحالی­که بدنش به سمت عقب پرواز می­کرد، کیگدراگ موفق شد نگاهی اجمالی به بای زه‌مین که به آرامی زانوی خود را عقب می­کشید، بیندازد.
 
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی