فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

زیر زمین شفق

قسمت: 3

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
دسته‌ی طی را ول می‌کنم. دست‌های لرزانم را به صورتم می‌گیرم. باید به این وضع عادت می‌کردم. شش ماه شده بود. دیگر باید به این وضع عادت می‌کردم.
هنوز به با شش نفر توی یک اتاق شش متری که یک و نیم مترش را حمام و دستشویی تشکیل می‌داد، عادت نکرده بودم. برای همین اتاق باید ماهی پانزده ساعت می‌دادم و بعضی روزها را با یک تکه نان ساده سر می‌کردم.
هنوز به اینکه ببینم جلوی چشمانم، روبه‌روی خانه‌ای که در آن می‌خوابیدم، به کسی چاقو بزنند، عادت نکرده بودم. هنوز به صدای گریه‌ی بچه‌هایی که گریه می‌کردند، و گاهی گریه می‌کردند تا آدم‌های ساده را به لانه‌ی شیر بکشانند و بعد از تلکه کردنشان، به مافیای زیرزمینی بفروشند، عادت نکرده بودم.
هنوز به جهنم عادت نکرده بودم.
قبلاً فکر می‌کردم در جهنم زندگی می‌کنم. منظورم از قبلاً، قبل از آمدن به اینجا بود. قبل از اینکه بمیرم. زمانی که در بدو‌بدوهای کابوس‌وار دانشگاه صرف می‌شد. آن آرزوهای بزرگ، رؤیاهای زیادی خوش‌بینانه، که هیچ‌وقت به واقعیت تبدیل نشد. چقدر تلاش کرده بودم. دلم برای آن زمان تنگ شده. زمانی که در خوابگاه زندگی می‌کردم. عادت داشتیم با زندانی بودن مقایسه‌اش کنیم، تخت زندانی‌ها، غذای زندانی‌ها، کرفیوی زندانی‌ها. با این حال دوستش داشتم. هنوز هم دوستش دارم. چون حالا، در عین آزادی، کاملاً در ...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب زیر زمین شفق را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی