تولد شمشیر شیطانی
قسمت: 2132
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر 2132: هشدار
محیط خالی به نظر میرسید. تنها جنبه قابلتوجه طبقه ششم، هالهای وسوسهانگیز بود که فضای آرامشبخش را پر کرده بود، غیر از این طبقه ششم کاملا خالی از زندگی به نظر میرسید.
چیدمان محیط بسیار عجیب بود. مسیر بسیاری از رودخانهها تصادفی بود، اما کوهها دقیقاً در مرکز لبههای طبقه قرار داشتند. این باید برنامهریزی شده باشد، اما نوآ و جون هیچچیز مرتبط با این جزئیات پیدا نکردند.
بقیه گروه در داخل دنیای تاریکی که در آسمان معلق بود باقی ماندند، درحالیکه نوآ و جون هر گوشه از طبقه ششم را بررسی میکردند. آنها در رودخانهها شیرجه زدند و جریان آبشارها را متوقف کردند، اما جستجوی آنها برای یافتن سرنخ بینتیجه باقیماند.
جون پیشنهاد داد: «میتونیم از همراهانمون برای آزمایش این طبقه استفاده کنیم.»
نوآ پرسید: «چه کسی رو در نظر داری؟»
جون بدون هیچ تردیدی پاسخ داد: «گابریل.»
نوآ سرش را تکان داد و خندهای از دهانش خارج شد. آن دو به دنیای تاریک بازگشتند تا وضعیت را برای گابریل توضیح دهند و او بلافاصله موافقت کرد که این نقش را بازی کند.
هالهای وسوسهانگیز که طبقه ششم را پر کرده بود، تأثیرات عجیبی بر گابریل داشت. به محض اینکه این متخصص دنیای تاریک را ترک کرد، احساس کرد که جذب سطح میشود و این احساس با نزول به سمت زمین شدت مییافت.
نوآ و جون واکنشهای او و تغییرات هالهاش را بررسی کردند. گابریل به آرامی دچار گیجی شد و غریزی در نزدیکی یک رودخانه شروع به تزکیه کرد. با اینحال، انرژیای که تلاش میکرد وارد دنیای او شود، در نهایت در محیط پخش شد.
به نظر میرسید طبقه ششم از گابریل به عنوان ابزاری برای بهبود وضعیت کلی خود استفاده میکند. دنیای او به تنهایی انرژی تولید میکرد، اما محیط آن سوخت را به چهار جریان مختلف تبدیل میکرد که به سمت چهار کوه جریان داشتند.
وضعیت بسیار عجیبتر از آن بود. روش تزکیه گابریل نسبتاً پیچیده بود. او مجبور بود کریستالهای بنفش خود را فراخوانده و آنها را در آرایشی خاص مستقر کند تا انرژی آزاد شده توسط پیکرش را افزایش دهد. سپس، پس از اینکه آن سوخت چند بار تقویت شد، دوباره آن را جذب میکرد.
در تئوری، هیچچیز نمیتوانست انرژی تقویتشده را مجبور به تغییر مسیر کند. تأثیرات خارجی فقط باعث پراکنده شدن آن سوخت میشد. با اینحال، طبقه ششم موفق شد آن را برای خود بردارد.
کتابهای تصادفی
