فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

تولد شمشیر شیطانی

قسمت: 2128

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر ۲۱۲۸ – رویا

 همه‌چیز زیاد منطقی به‌نظر نمی‌رسید، اما نوآ تمام تلاشش را کرد تا اوضاع را بررسی کند. او تا حدی متوجه شده بود چه‌خبر است، اما همچنان تردیدهای زیادی داشت و بعضی از این تردیدها آنقدر مهم بودند که نمی‌شد نادیده‌شان گرفت.
نوآ پرسید: «اسمت چیه؟» 
پیرمرد جواب داد: «چرا باید اسم داشته باشم؟» 
نوآ گفت: «چون تو ساخته‌ی هزارتوی نفرین‌شده نیستی.» 
پیرمرد پرسید: «پس چی هستم؟» 
«نمی‌دونم.» نوآ اعتراف کرد. «هزارتو اون‌قدر قوی هست که بتونه موجودات قوی رو داخلش نگه­داره، اما محیط‌هاش بیش از حد متنوع‌ هستن که بخوان کار یه نفر باشن. اگه چندتا سازنده داشته باشه، منطقی می‌شه، ولی چرا چندتا تهذیب‌گر رتبه ۹ باید تصمیم بگیرن همچین چیزی بسازن؟»
پیرمرد پرسید: «و خب؟»
نوآ توضیح داد: «پس تو احتمالاً یه وجود واقعی هستی. نمی‌دونم یکی از سازنده‌هایی، سایه‌ی یه ارشد قدرتمند، یا یه تهذیب‌گر که اینجا گیرش انداختن. اما فکر می‌کنم تو یه موجود زنده‌ی واقعی هستی، ولی دنیات اجازه نمی‌ده بررسیت کنم.»
پیرمرد گفت: «منظورت رو نمی‌فهمم،» 
نوآ تکرار کرد: «هنوز اسمت رو نگفتی.» 
پیرمرد پرسید: «اگه یادم رفته باشه چی؟» 
نوآ دستور داد: «پس به یاد بیار.» 
پیرمرد توضیح داد: «به این سادگی نیست.» 
نوآ ادامه دا: .«یه رویا ببین که به یاد میاریش.»  
چشمان نیمه‌بسته‌ی پیرمرد کمی پریدند. نه باز شدند و نه بسته، اما قطعاً اتفاقی افتاد و نوآ متوجه شد.
پیرمرد گفت: «تو جالبی. یادم اومد.»
نوآ پرسید: «اسمت چیه؟» 
پیرمرد جواب داد: «اسم تو چیه؟» 
نوآ بدون لحظه‌ای تردید گفت: «نوآ بالوان. یه دوست خوب به من لقب "شیطان سرکش" رو داده، می‌تونی از اون هم استفاده کنی. البته، رئیس، رهبر، یا فرمانده هم قبول می‌کنم.»
پیرمرد خندید، اما آخرین بخش حرف‌ نوآ را نادیده گرفت. با این‌حال، یادش بود جواب سؤال قبلی‌اش را بدهد. «من "ارباب رویا"، پلیو هستم. 
خوش­وقتم.»
نوآ گفت: «همچنین، پلیو. خب، چشمات رو باز کن.»
پلیو پاسخ داد: «اینطوری کار نمی‌کنه.» 
نوآ پرسی:. «پس چطوری کار می‌کنه؟»
پلیو توضیح داد: «باید تصمیم بگیرم فقط واقعیت رو ببینم تا بتونم بازشون کنم.»
«نمی‌خوام بی­خیال رویا دیدنت بشی،» نوآ افشاء کرد.
پلیو پرسید: «چرا؟»
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب تولد شمشیر شیطانی را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی