فراموش شده در گذر زمان
قسمت: 1
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
اژدهای نقره ای رنگ غول پیکر در حالی که لبخند تلخی بر لب داشت با لحنی نا امیدانه صحبت کرد...
"هه..هیچ وقت فکر نمیکردم پایانم به دست یک شیطان ناخالص باشد...واقعا که دنیا یک شوخیه تلخه."
صدای اژدها به سختی بالاتر از یک زمزمه بود..درخششی در چشمان او بود اما نه از نور زندگی..بلکه از قطرات اشکی که آماده ریزش بود.
پسر جوان کمی عینکش را روی چشمانش جا به جا کرد و بعد با لبخند بزرگی شروع به صحبت کرد: "اوه، نیازی به ناراحتی نیست چون من قصد کشتنت رو ندارم~"
اژدها به پسر نگاهی اجمالی انداخت..موهای قهوه ای تیره..چشمانی به همان رنگ و قد بلندش، به همراه یک عینک مستطیلی شکل که روی چشمانش بود.
هیچ چیز خاصی در مورد چهره او وجود نداشت اما هاله او..ترکیبی از انرژی شیطانی و مقدس بود..
" چرا میخواهی من رو زنده بزاری؟ مگه تو از طرف ارباب شیاطین برای کشتن من نیامده ای؟...
"هه..هیچ وقت فکر نمیکردم پایانم به دست یک شیطان ناخالص باشد...واقعا که دنیا یک شوخیه تلخه."
صدای اژدها به سختی بالاتر از یک زمزمه بود..درخششی در چشمان او بود اما نه از نور زندگی..بلکه از قطرات اشکی که آماده ریزش بود.
پسر جوان کمی عینکش را روی چشمانش جا به جا کرد و بعد با لبخند بزرگی شروع به صحبت کرد: "اوه، نیازی به ناراحتی نیست چون من قصد کشتنت رو ندارم~"
اژدها به پسر نگاهی اجمالی انداخت..موهای قهوه ای تیره..چشمانی به همان رنگ و قد بلندش، به همراه یک عینک مستطیلی شکل که روی چشمانش بود.
هیچ چیز خاصی در مورد چهره او وجود نداشت اما هاله او..ترکیبی از انرژی شیطانی و مقدس بود..
" چرا میخواهی من رو زنده بزاری؟ مگه تو از طرف ارباب شیاطین برای کشتن من نیامده ای؟...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب فراموش شده در گذر زمان را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی


