رستگاری در جهنم
قسمت: 4
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
رایا و ژیپ وارد کلبهای قدیمی و ساده شدند. کلبهای که از بیرون چیزی جز یک ساختمان خشتی و ساده به نظر نمیرسید، اما در درون خود معماهایی پنهان داشت. وقتی وارد شد، فضای کوچک و درهمبرهمش بیشتر از آنکه دلباز باشد، محدود و تاریک به نظر میرسید. دیوارهایی از چوبهای فرسوده که در هر شکاف و درزشان تاریخ نهفته بود. از شومینهای در گوشه اتاق دود متصاعد میشد و صدای خشخش چوبها به گوش میرسید. در این فضای خاموش، تنها چیزی که توجه رایا را جلب میکرد، جسم بزرگ ژیپ بود که در حال حرکت به سمت شومینه بود. هنگامی که ژیپ دست خود را به سوی چیزی در آن سوی شومینه برد، رایا متوجه شد که در حقیقت چیزی در آنجا حرکت میکند. هنوز نمیتوانست تمام این منظره را هضم کند که ناگهان زیر پایش خالی شد و بدون هیچ گونه هشدار قبلی، به سمت حفرهای که در وسط اتاق باز شده بود، سقوط کرد.
در یک چشم بر هم زدن، دست ژیپ در هوا ظاهر شد و او با سرعتی باور نکردنی، رایا را گرفت. او که هنوز نمیتوانست به طور کامل متوجه این سرعت بیرحم شود، به ژیپ نگاه میکرد. سوالات زیادی در ذهنش شکل گرفت، اما پیش از اینکه بتواند چیزی بگوید، ژیپ او را به روی کول خود انداخت و با قدرت به داخل حفره پرید.
حفره ارتفاع زیادی نداشت و به سرعت به سطح رسیدند. صدای برخورد بدن آنها با زمین، در سکوت فضا پژواک یافت. ژیپ رایا را روی زمین قرار داد و سپس با یک حرکت سریع، کلیدی از جیبش بیرون کشید و آن را به سمت بالا برد. به محض اینکه کلید به هوا رفت، فضای اطرافشان روشن شد. نوری عجیب و جادویی محیط را پر کرد و اتاق زیرزمینی که تا آن لحظه در تاریکی مطلق بود، به شکل حیرتآوری پر از ابزارهای عجیب و غریب شد. اشیاء و وسایل مختلف به شکلی نظمناپذیر در هر گوشه پراکنده شده بودند. در حالی که ژیپ به جلو میرفت و به دنبال چیزی میگشت، رایا فقط به او خ...
در یک چشم بر هم زدن، دست ژیپ در هوا ظاهر شد و او با سرعتی باور نکردنی، رایا را گرفت. او که هنوز نمیتوانست به طور کامل متوجه این سرعت بیرحم شود، به ژیپ نگاه میکرد. سوالات زیادی در ذهنش شکل گرفت، اما پیش از اینکه بتواند چیزی بگوید، ژیپ او را به روی کول خود انداخت و با قدرت به داخل حفره پرید.
حفره ارتفاع زیادی نداشت و به سرعت به سطح رسیدند. صدای برخورد بدن آنها با زمین، در سکوت فضا پژواک یافت. ژیپ رایا را روی زمین قرار داد و سپس با یک حرکت سریع، کلیدی از جیبش بیرون کشید و آن را به سمت بالا برد. به محض اینکه کلید به هوا رفت، فضای اطرافشان روشن شد. نوری عجیب و جادویی محیط را پر کرد و اتاق زیرزمینی که تا آن لحظه در تاریکی مطلق بود، به شکل حیرتآوری پر از ابزارهای عجیب و غریب شد. اشیاء و وسایل مختلف به شکلی نظمناپذیر در هر گوشه پراکنده شده بودند. در حالی که ژیپ به جلو میرفت و به دنبال چیزی میگشت، رایا فقط به او خ...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب رستگاری در جهنم را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی


