فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

آخرین افسانه:طلوع سرنوشت

قسمت: 8

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
آریان بعد از اینکه بیدار شد خودش رو در نزدیکی های مرز سیلاندرین یافت در مکان درخت مقدس جایی که به دنیا آمده و پدر مادرش فوت شدن!اما او نمیداند و متعجب از اینکه در این مکان طوفانی جایی که افرادی رو میبینه و فریاد های نبرد موی تن او را سیخ کرده بود!«مطمئنا بیابون این قدرت رو نداره من رو تلپورت کنه تا این مسافت اما چطوری از اینجا سر درآوردممممم!..»برای لحظه ای سر آریان گیج میرود و صحنه روبرویش عوض میگردد مکانی خالی و بیکران که تنها یک نفر روبروی او بود یک الف؟«تو کی هستی ؟، اینجا کجاست؟..دارم ازت سوال میپرسم سریع جواب بده!»«میدونی آریان خیلی عجیبه برای اولین بار پسر بچه 8ساله وارد بیابان میشه و به تنهایی در اون سفر میکنه پسری که فضای ذهنی اون اینقدر بزرگ باشه! حالا جواب سوال اولت! من کیم!؟ فکر کنم زینارفیل اون اژدهای ماده کمی درباره تاریخچه این بیابان گفته ، من الفی هستم که این مکان رو خلق کردم البته همه داستان رو اشتباه میدونن ولی چاره ای نیست؟»«صبر کن ببینم الان چرا باید بهت اعتماد کنم شاید تو هم یکی از آزمونایی!؟»«خب درکت میکنم ولی بگم آزمون تموم شده!در واقع بهتره بگیم آزمون رو من تموم کردم به نظرم حیفه که تو رو با این آزمون به خطر بندازم سرنوشتت پیچیده تر از اونیه که فکر میکنی!»« سرنوشتم چیه هی کجا میری!؟؟؟..»« گوش بده آریان من نمیتونم همه چیز رو الان بگم ولی یادت باشه هر چیزی در زمان خودش مشخص میشه!..بدرود پادشاه!»«مرد حسابی یکم بلند حرف بزن ببینم چی میگی!»
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب آخرین افسانه:طلوع سرنوشت را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی