فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم

قسمت: 198

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت ۱۹۸:

« حس آسمونی!» صدای نواه همین طور که با چشمای باز و درشتش بهش خیره شده بود، با لکنت ادا کرد. جوابی که کایل فقط بهش لبخند زد و باعث شد نواه زحمت بیشتری رو بکشه که راضیش کنه.

همین طور که نواه به تلاش کردن ادامه میداد، سرخی روی لپ‌هاش اصلاً محو نشد و گفت:« پس فقط برای این که ازت خوشم میاد، این به این معنی نیست که چیزی قراره عوض بشه. تو خودت باقی میمونی و من... هم نقش خودم رو به عنوان رئیس خدمتکار ایفا میکنم.»

ولی وقتی کایل جوری از جاش تکون خورد که انگار میخواد اونو دوباره به بغل بگیره، اشک‌هاش گوشه‌ی چشمش پدید اومدن. نواه که چرخیده بود، طوری که انگار به صحت کلماتش اهمیت نمیداد، با حالت خشنی گفت:« من بهت احساساتم رو نگفتم که با قلبم مثل یه اسباب بازی، بازی کنی! پس، با من مثل یه تیکه گوشت رفتار نکن! ما باید فاصله‌مون رو از هم حفظ کنیم.

اون که ابروهاش رو همین طور که اخم میکرد، به هم منقبض کرده بود، گفت:« ما باید رفتار حرفه‌ای خودمون به عنوان یه کارمند و کارفرما حفظ کنیم.»

کایل که شوکه شده بود و کمی هم عصبانی شده بود، با اخم به سرعت جواب داد:« ببینم کی بود که اول تو تخت من اومد؟»

« اصلاً مهم نیست! من اجازه دارم کاری که دلم میخواد رو انجام بدم، ولی تو نمیتونی. فقط این طور بهش فکر کن.»

کایل همین طور که بهش خیره شده بود و اونو انداز برانداز میکرد، با خودش فکر کرد، "خیلی آدم غیرمنطقی‌ایه." وقتی متوجه‌ی اشک‌های نواه شد، آه کشید و در حالی که شونه‌هاش پایین افتاد، زیرلبی گفت:« نواه... تو آدم توداری هستی.»

« تودار؟ چطور مگه؟ من هیچ کاری نکردم.» نواه که دستش رو به سینه زده بود، به سرعت از خودش دفاع کرد. ولی خبر نداشت که وقتی ح...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی