من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم
قسمت: 176
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
قسمت ۱۷۶:
پیراهن نازک نخی سفید و شورت رنگ قهوهای روشن. ولی تاپی که پوشیده بود، توی دید کایل به نظر گیرا میومد. دنیا در حال حرکت و تغییره، مطمئناً لباسای اشراف زادهها سبکتر و راحتتر میشه، ولی هیچوقت تا به حال ندیده بود نصف رونشون رو این طوری بیرون بندازن. کایل بدون این که برای حلاجی شرمی که از دیدن ظاهر واقعی نواه پیدا کرده بود وقتی بذاره، لباسش رو که برای اولین بار پوشیده بودش رو درآورد.
« خانم نواه.»
ولی یه مشکل دیگه اوج گرفت: اون که نمیتونست خیلی راحت به زنی که خوابیده بود و از دنیا بیخبر بود، دست بزنه. کایل دستش رو پایین آورد، ولی نمیدونست کجا رو بگیره که لباسش رو بذاره. شونهها؟ دستها؟ اون ناراحت بود.
تا همین دیروز، اون هیچوقت برای بستن دستهاش دور کمر یا شونههای نواه معطل نمیکرد. ولی همین که با بدن اصلی نواه رو به رو شد، به نظر میومد کایل ذرهای از آشناییای که به هم داشتن رو فراموش کرده.
وقتی از نزدیکتر نگاهش کرد، نواه جوری لاغر بود که انگار یه شیشهی به شدت شکنندهس که اگه چیزی بهش بخوره، فرو میریزه و پوستش هم مثل گچ سفید بود. همون موقع بود که همهی تصورات تنبلی و بیحالی نواه رو که اغلب بهش نشون میداد، درک کرد. با وجود پوستهی الیونورا، نواه در نگاه اول آدم ضعیفی به نظر میومد. وقتی میتونست کارای درست حسابی مثل صبح زو...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی


