فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم

قسمت: 175

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت ۱۷۵:

سر اژدهای سیاه از گهواره جلوتر رفت. کایل نگاهش رو فوراً به ورودی انداخت و با سرسختی شدید، خیلی سریع پا به راهی که کنارش صخره وجود داشت گذاشت. با این که میدونست اگه از صخره بیوفته، استخون‌هاش می‌شکنه، توی قدم‌هاش هیچ احتیاطی وجود نداشت.

سه مجرم برای پیدا کردن پرچمی پشت گوشه رو نگاه میکردن. یکی از اونا که فکر میکرد حریفشون حتماً به سلاح گرم مجهزه، توی حالت ناباوری بود.

کایل با فاصله‌ مناسب برای این که گلوله با حداکثر قدرتش عمل کنه، ایستاد. موثرترین راه این بود که اون سه نفر رو از روی همین صخره زنده دستگیر کنه.

کایل در حالی که انگشت اشاره‌ش روی ماشه باقی مونده بود، مسیر دهانه‌ی سلاح رو به سنگ سختی که صخره رو تشکیل داده بود منحرف کرد. هفت تیر، که توسط یاناک، بهترین آهنگر قاره و از نوادگان کوتوله‌ها بود، تغییر ساختار داده شده بود، کمی از نیروی جادویی‌ای که درون بدن نگهدارنده‌ش بود رو جذب کرد. گلوله‌ای که به طور خاص پوشیده شده بود، توی هفت تیری قرار داشت که جوری طراحی شده که نیروی جادویی رو مصرف میکرد و قدرت گلوله رو چند ده برابر میکرد. کایل ماشه رو کشید و تیر دوم با صدای بدتر از صدای تیر اول شلیک شد.

لبه‌ی صخره با صدای غرش بلندی منفجر شد. توده گل آلودی که شکاف بین سنگ محکم و تکه‌های کوچکتر از شنی که در بین شکاف محصور در هوا وجود داشت، با گرد و غبار ابری توی هوا بالا و پایین شد. از بین لبای اون کسایی که نفسشون رو پشت بر...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی