من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم
قسمت: 175
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
قسمت ۱۷۵:
سر اژدهای سیاه از گهواره جلوتر رفت. کایل نگاهش رو فوراً به ورودی انداخت و با سرسختی شدید، خیلی سریع پا به راهی که کنارش صخره وجود داشت گذاشت. با این که میدونست اگه از صخره بیوفته، استخونهاش میشکنه، توی قدمهاش هیچ احتیاطی وجود نداشت.
سه مجرم برای پیدا کردن پرچمی پشت گوشه رو نگاه میکردن. یکی از اونا که فکر میکرد حریفشون حتماً به سلاح گرم مجهزه، توی حالت ناباوری بود.
کایل با فاصله مناسب برای این که گلوله با حداکثر قدرتش عمل کنه، ایستاد. موثرترین راه این بود که اون سه نفر رو از روی همین صخره زنده دستگیر کنه.
کایل در حالی که انگشت اشارهش روی ماشه باقی مونده بود، مسیر دهانهی سلاح رو به سنگ سختی که صخره رو تشکیل داده بود منحرف کرد. هفت تیر، که توسط یاناک، بهترین آهنگر قاره و از نوادگان کوتولهها بود، تغییر ساختار داده شده بود، کمی از نیروی جادوییای که درون بدن نگهدارندهش بود رو جذب کرد. گلولهای که به طور خاص پوشیده شده بود، توی هفت تیری قرار داشت که جوری طراحی شده که نیروی جادویی رو مصرف میکرد و قدرت گلوله رو چند ده برابر میکرد. کایل ماشه رو کشید و تیر دوم با صدای بدتر از صدای تیر اول شلیک شد.
لبهی صخره با صدای غرش بلندی منفجر شد. توده گل آلودی که شکاف بین سنگ محکم و تکههای کوچکتر از شنی که در بین شکاف محصور در هوا وجود داشت، با گرد و غبار ابری توی هوا بالا و پایین شد. از بین لبای اون کسایی که نفسشون رو پشت بر...
کتابهای تصادفی
