من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم
قسمت: 152
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
قسمت ۱۵۲:
شیشهی پنجره با صدای تیک بسته شد. نواه به دور و بر دفتر نگاه کرد. بیا یه نگاهی بندازیم...
اگه کایل اینجا میبود، احتمالاً هر چیزی که مهم بوده رو با خودش برداشته. نواه فقط به این دلیل که نکنه کایل وسواسی چیزی رو جا انداخته باشه، داشت اینجا دنبال چیز میگشت که این موضوع براش تقریباً مسخره بود. نواه کلید جهانی خودش رو از جیبش در آورد و به نزدیکترین کشو رفت. در همون زمان، دری که بسته بود، فوراً با صدای مهیبی باز شد. نواه که داشت نوچ میکرد، خیلی زود کلیدش رو توی جیبش هل داد و چرخید.
«خانم لئونارد؟»
اون صدا متعلق به کارگری که نواه رو به داخل اتاق راهنمایی کرده بود، نبود، بلکه اون صدا متعلق به دونالیان کالتون مالک معدن مائوبیانا بود.
***
«نقشه و منطقهی حفاری معدن مائوبیانا.»
دونالیان کالتون به ظاهر یه مرد سرسختی که عینکهایی با فریم کلفت سیاه زده بود، به نظر میومد.
«سنگهای معدنی که از مائوبیانا استخراج میشن، ۹۰ درصد سنگ مین، ۸ درصد مس، ۲ درصد باقیمونده هم میشه سنگ جواهر. بیشتر سنگهای معدنی اینجا توسط وزارت جادوی لاورنت تجارت میشه. من بقیهی کانالهای توزیع رو توی این فایل مرتب کردم.»
«خب، ازتون ممنونم، ولی من اینجا نیستم که مائوبیانا رو ازتون بخرم، من برای یه پروژهی معدن توسعه نیافته اینجام.»
دونالیان با اشتیاق نواه رو به طرف آرشیوهای مائوبیانا هل داد و گفت:«بهتره به جای این که توی یه محدودهی کوهستان جدید حفاری کنین، یه معدنی که...
کتابهای تصادفی
