فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم

قسمت: 135

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت ۱۳۵:

بعد از این که کایل چند ثانیه صبر کرد، نواه دوباره حرف زد. اعتماد به نفس و رفتار مستبدانه‌ش یه دفعه پودر شد رفت به هوا. نواه به طور مختصر به کایل نگاه کرد و به طرز سربسته‌ای، زیر لبی گفت:« تو فکر میکنی من همیشه به هیچی فکر نمیکنم، ولی این طور نیست. ذهن منم با افکار مربوطی پر شده.»

« افکار مرتبط؟ مثل چی؟ میدونم بیشتر از اون چیزی که فکرش رو میکردم زود میترسی، ولی نمیدونم این موضوع به خاطر اینه که حساسی یا...»

« اگه همین جوری به چرت و پرت گفتنت ادامه بدی پهلوهات رو نیشکون میگیرم. اوه، نه. شکمت رو با آرنجم میزنم.» نواه اخم کرد و از نگاه کایل طفره رفت، و چرخید. آخر سر، نواه نتونست کلمه‌ای برای توضیح روزایی که داشت از کایل دوری میکرد به زبون بیاره. هنوزم، نواه به روش خودش به کایل اهمیت میداد.

نواه پیش موئل که داشت از روی تخت تماشاشون میکرد، رفت و در حالی که تظاهر به راحتی خاطرش میکرد، موضوع رو عوض کرد. «پس کی قراره به نویسکوشا برین؟»

«... شاید فردا بعد از ظهر یا پس فردا صبح برم.»

« خدانگهدار. مراقب باشین که صدمه نبینین.»

کایل انتظار داشت بعد از گفتن این حرف نواه بهش دست تکون بده یا خدانگهداری دوستانه کنه، ولی پیش‌بینی کایل اشتباه از آب در اومد. نواه، که داشت لپ‌های موئل رو میکشید، بهش نگاه کرد و ازش پرسید:«... با اون خانمه میرین؟»

کایل در حالی که اخم کرد، ازش پرسید:« چی؟»

« منظورم به نویسکوشاس. شما که تنهایی اونجا نمیرین. قراره... قراره با بانو رومیل برید؟»

« منظورت پنلوپه‌س؟ کی فهمیدی فامیلش چیه؟»

« موضو...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی