فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم

قسمت: 117

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت ۱۱۷:

«...ادامه بدین.» وقتی اجازه از طرف قاضی بهش داده شد، لب‌های آدریان به صورت یه خط در اومد. چشمای سبز گوی‌مانندش درست روی نواه نگه داشته شده بودن. آدریان اعتراف کرد:« تقریباً پنج روز از دوم ماه مه تا هفتم ماه مه، من کنار الیونورا آسیل بودم و اونو زیر نظر داشتم.»

« چی؟ هی، تو کی...» نواه مکث کرد. اوه، آره، اون کنارم بود. من و اون با هم توی یه قطار از لونازل به باتوآنو رفتیم... در حالی که نواه نمیدونست چی باید بگه، کلمات به روونی از بین لب‌های آدریان به جریان در اومدن.

« تاثیر جادوی خالص و بی‌نظیر اژدهایی که با جادوی قدرتمند و منحصر به فرد الیونورا آسیل ترکیب بشه و به مسیر منفی میره، به نظر میاد غیر قابل اندازه‌گیریه. حتی خود مدعی علیه هم نمیدونه چطور باید با نیروی جادویی اژدها کار کنه.»

نواه در حالی که آدریان فقط شونه‌هاش رو بالا مینداخت، در کمال دیر باوری بهش خیره شده بود.

« من فکر میکنم توی این دو سال الیونورا آسیل با قدرت جادویی خودش به مشکل برخورده. به خاطر همینم، سعی کرده تخم اژدها رو بدزده و نیروی جادویی خودش رو تامین کنه، ولی اون طور که میخواست پیش نرفت. اوه، مثلاً مثل الان.»

نواه که جا خورده بود، دست‌های خودش رو از روی میز بلند کرد و خراشی رو دقیقاً زیر جایی که دستش رو روش گذاشته بود مشاهده کرد. به علاوه، همین طور که به ازدحام جمعیتی که بالای سرتاسر دادگاه پخش شده بودن و آه می‌کشیدن نگاه کرد، چلچراغ دادگاه به حالت خطرناکی شروع به تاب خوردن ک...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی