من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم
قسمت: 105
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
قسمت ۱۰۵:
رنگ از رخ افرادی که اونجا بودن، در حالی که چشم و دهنشون به یه اندازه باز مونده بود، در یک آن پرید. در همون لحظه، نفرت مبهمشون از الیونورا آسیل به ترس تبدیل شد.
ولی هیچ چیزی از این که به افراد دستور بده باهاش با احترام رفتار کنن، خوشایندتر نبود. نواه به طرز تحریک کنندهای گفت:« من به مدیر ژنرالی که اینجا وایساده گفتم که حاضرم باهاتون همکاری کنم، ولی اگه شماها با این رفتار به من ادامه بدین، نمیدونم چیکار میکنم. جناب لئونارد در این چند روز گذشته متوجه شدن که نباید منو تحریک کنن. میخواین همون کار رو کنم که بفهمین منظورم چیه؟»
این دفعه، نگاه همگی به کایل لئونارد که داشت با صورت خسته به کمر موئل دست میکشید، معطوف شد. تو دید اونا کایل یه جورایی آدم رقت انگیزی به نظر میومد.
بعدش یه جور سکوت خفه کننده جو رو فرا گرفت، و خیلی زود امپراتور دهنش رو باز کرد. «خیله خب، من به خاطر اشتباه وزیر عذرخواهی میکنم. اون نمیخواست بهتون توهین کنه. درست میگم، وزیر مالی؟»
«...»
« کلماتی که استفاده کردین یکم زننده بود. اعتراف کنین که همین طوره و ازم عذرخواهی کنین. زود باشین.»
«... معذرت میخوام، بانو آسیل.» وزیر مالی با چهرهی ناخوشایندی عذر خواهی کرد. همین طور که امپراتور هم عذرخواهی خودش رو تقدیم کرد، نواه تصمیم گرفت بیشتر از این مسئله رو کش نیاره، و با همون حالت چهرهی گرفته سرش رو تکون داد.
امپراتور لبخند خوبی زد و گفت:« چه منظرهی زیبایی. خب، بانو، من فکر کنم شما از قبل خبر دارین. من باور دارم که شما به قولتون در مورد این که با خاندان سلطنتی همکاری میکنین، عمل م...
کتابهای تصادفی



