فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم

قسمت: 97

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت ۹۷: مخرب کشتی

کایل که با سماجت مردی که موهای پخش و پلای کوتاه داشت رو از یقه گرفته بود، پرسید:«کی اونجاس؟» غریبه‌ای که پشت سرش یواشکی اومده بود، توی سایه‌ی شیشه‌ی شکسته قایم شده بود.

تنها چیزی که میتونست ببینه لبه‌ی ردای خاکستری‌ای بود که از سایه بیرون زده بود. کایل در حالی که دست‌های اون مرد رو دستبند زد با آرامش پرسید:«تو ارباب این مرد هستی؟ یا...»

غریبه هیچ جوابی بهش نداد.

«... نکنه تو هم یه دستگاه کارخونه‌ای هستی؟»

ردای خاکستری تکون خورد. اون بیرون از سایه پدیدار شد، ولی بازم کایل نتونست صورتش رو تشخیص بده. اون غریبه یه نقاب مضحک به همراه سرپوشی که هیچ الگوی خاصی نداشت رو زده بود. اون یه چیزی رو تو هوا بالا انداخت و گرفتش. کایل اون شی‌ء رو شناخت. اون تخم چشم لارگو بود.

نواه اونو توی سالن انداخته بود...

کایل بوی تند اسطوخودوسی که توی کوریدور پخش شده بود رو به خاطر آورد. وقتی کایل اون بو رو شناخت، صورتش مچاله شد. اون رایحه‌ی خطرناک توهم‌زایی بود که توی همون جادو وجود داشت.

طولی نکشید که کایل به سردرد وحشتناکی دچار شد. اطلاعاتی که در یه لحظه‌ی کوتاه از اون مرد بدست آورده بود، مثل قد، هیکل و نحوه‌ی راه رفتنش توی ذهنش گیج شد.

ولی این فقط مدت کوتاهی زمان برد.

ب...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی