من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم
قسمت: 76
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
قسمت ۷۶: سفر دوباره از سر گرفته میشود
چهرهی کایل لئونارد از گفتهی بیفکر پارک نواه و از ناراحتی خشن شد، و وقتی پارک نواه واکنش اونو دید، از خجالت به خودش جمع شد. مشکلت چیه؟
بعد از گذشتن چند لحظه سکوت عجیب غریب، کایل لئونارد دهنش رو برای صحبت کردن باز کرد.
«... لطفاً به کلماتی که میخواین بگین فکر کنین، خانم نواه. و اون شخص شما نبودین، الیونورا بود.»
«چی؟ تو قبلاً اینو میدونستی که-»
«مراقب باشین.»
«باید مراقب کدوم حرفم باشم؟ کدوم یکیش؟ شریک تخت خوابم؟ این همون چیزیه که آدریان خودش شخصاً بهم گفته بود...»
کایل لئونارد که فکش رو محکم از ناراحتی گرفته بود، و دهن پارک نواه رو با دستش پوشوند، غرغر کنان گفت:«نکنه من باید چطوری قشنگ حرف زدن رو بهت یاد بدم؟»
چشمای پارک نواه که جا خورده بود، پشت سر هم باز و بسته شدن، و دید که چشمای کایل لئونارد بدون هدف خاصی این طرف و اون طرف میچرخه. هاه؟ این واقعیه؟
پارک نواه توی دست کایل لئونارد پچ پچ کنان گفت:«من شک دارم، ولی واقعاً من دوست دختر سابقش بودم؟ الیونورا داشت با وزیر میرفت سر قرار؟ خب، پس حتماً به همین خاطر بوده که برای این همه جرمی که انجام داده نرفته زندون.»
«فعلاً اینو بدون که این درسته که الیونورا آسیل دو سال پیش با وزیر جادو رابطه داشته.»
«هه... پس، من به لمس کردنش عادت دارم، هاه.»
کایل لئونارد بلافاصله گفت:«چی؟»
پارک نواه به زور دستش رو از روی دهن خودش برداشت و جواب داد:«اون روز اولی که آدریان رو دیدم، میخواست بهم حمله کنه.»
«...»
«بهم گفت که توی کوپهی قطار با هم باشیم.»
حالا، کایل لئونارد مثل کتری پر آب جوش داشت سوت میزد. در طرف دیگه، پارک نواه از دیدن همچین منظرهی کمیابی داشت لذت تمام میبرد. بعدش، به سرگرمی خودش ادامه داد.
«من بهش گفتم که فراموشی گرفتم، و بعدش اون بهم گفت، بیا هر کاری که از اول رابطهمون تا حالا انجام دادیم رو دوباره انجام بدیم. وقتی بهش نگاه کردم، میتونستم علاقهی اون رو به الیونورا ببینم. باورم نمیشه توی اون اتاق نزدیک بود، آه، کاری انجام بدیم. ولی مهم نیست سلیقهی من چقدر با بقیه متفاوت باشه، توی قطار نمیخوام-»
کایل لئونارد که داشت تقریباً دندون قروچه میکرد، حرف...
کتابهای تصادفی

