من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم
قسمت: 68
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
قسمت ۶۸: اتاق ۷۰۱
پارک نواه و موئل توی اتاق لاکچری باتوآنو موندن، که برای دو نفرشون زیادی بزرگ بود.
جیرینگ. یه تکه آهن تو آسمون ملق زد و به کف دست اون مرد برگشت. آدریان شمارهای که روی در اتاق نوشته شده بود رو تأیید کرد. اتاق ۷۰۱.
آدریان دیده بود که بچهی چشم قرمزی تنهایی از اتاق بیرون اومده و با خودش فکر کرد که این فرصت عالیایه که پارک نواه رو بدون این که اون بچه مزاحمشون بشه ببینه.
آدریان اون تیکه آهن رو توی جای کلید در گذاشت و فوراً، شکل عوض کرد، و به الگوی جای کلید شکل گرفت. اون کلید رو این طرف و اون طرف چرخوند و در با صدای تیک باز شد.
آدریان با تصویر زنی که روی پهلوش عمیق خوابیده بود مواجه شد.
کل روز خودتو توی اتاقت حبس کرده بودی، به خاطر همینم تو فکر بودم که داری چیکار میکنی. حتماً تا حالا خوابت برده.
آدریان به طرف تختش نزدیک شد و در حالی که داشت به صورتش نگاه میکرد، همون جا سر جاش موند. اون یه پیشونی گرد و پهن داشت که محزون بود ولی مژههای بلند، دماغ سر بالا و لبهای بازی داشت. گردن سفید و شونههای ظریفش با موهای زردآلویی مواجش پوشیده شده بود. مهم نبود از کدوم زاویه بهش نگاه کنه، اون زن دقیقاً شبیه معشو...
کتابهای تصادفی


