فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم

قسمت: 42

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت ۴۲: اولین مدعی

«...»

نواه سرفه‌ای کرد و سعی کرد موضوع بحث رو عوض کنه: «گفتین چند دقیقه‌ی دیگه مونده تا به لونازل برسیم؟»

کایل لئونارد با دقت به نواهی که داشت با سوالای خودش اون رو بمبارون می‌کرد، نگاه کرد و گفت: «هنوز وسط راه هم نیستیم. حالا بعد از 3 ثانیه که بهم قول دادی همه چی رو می‌گی، داری این کارا رو می‌کنی؟ جوابمو بده، گفتی 2 سال پیش که به بدن الیونورا آسیل تناسخ پیدا کردی، بلافاصله به سورنت رفتی. اگه این طوریه، چطور درمورد لنیا والتالیر می‌دونستی؟ و چرا فکر می‌کنی اون عقل کل پشت ماجرای گم شدن تخم اژدهاس؟» در واکنش به این پرسش‌ها، نواه زیر نگاه نافذ بازپرس به خودش پیچید.

نواه با عجله گفت: «توی خواب‌هام دیدمش! منظورم توی رویاهامه!»

«تو خواب دیدی که اژدها از لنیا والتالیر الگو گرفته؟ واقعاً فکر کردی همچین چیزی رو باور-»

قطار با شدت لرزید، و صدای تلق تولوقی توی هر کدوم از کوپه‌های قطار پیچید. نواه از جاش پرید و موئلی که تقریباً داشت از روی پاهاش می‌یوفتاد رو توی دستش گرفت. باد وزید و روزنامه‌ها روی زمین کوپه پخش و پلا شدن.

نواه در حالی که موئل رو روی پاهاش می‌ذاشت و محکم می‌گرفتش، غرغرکنان گفت: «این قطار... واقعاً مردم رو بد سواری می‌ده. راه‌آهن لونازل مال عهد بوقه.» وقتی به بالا نگاه کرد، متوجه حالت چهره‌ی عجیب و غریب کایل لئونارد شد.

«قربان، مشکل چیه؟»

«خانم نواه، کلاهتون رو روی سرتون بذارین. صورتتون رو ب...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی