من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم
قسمت: 13
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
قسمت ۱۳: کی قدرت جادویی منو دزدید؟
یه دکتر ریش سفید، نواه رو با چشمای عبوس معاینه کرد. مقداری از خونش رو توی سرنگ کشید و با احتیاط اونو داخل یه محفظهی پیچپیچیای ریخت که ازش بخار در میاومد.
دکتر با هیجان بهشون توضیح داد: «این یه ابزار جادوییه که مواد مغذی داخل خون رو اندازهگیری میکنه. این وسیله رو ادارهی جادوی لاورنت سال پیش ساخته!» و دکمهی روی اون دستگاه رو فشار داد که محفظه داخلش جاسازی شده بود. بعدش یه نور قرمز فوراً روی صفحهی مربعی شکلش روشن شد.
دیروز که کایل لئونارد بهش پیشنهاد داد، که درصورتی که مطمئن نشه پارک نواه توی تحقیقات باهاش همکاری میکنه، تا آخر این مأموریت توی خونهی جادوگر میمونه، پارک نواه فکر کرد داره شوخی میکنه، تا این که بازپرس یه جارو برداشت و شروع به تمیزکاری کرد. پارک نواه، فوراً، مجبور به تمیز کردن خونهی خودش و برق انداختن و گردگیری اون شد. ولی بعد از چند ساعت، اون حس گیج و منگی پیدا کرد، و یه دفعه غش کرد.
بیب!
وقتی کایل لئونارد صدایی رو شنید که شبیه هشدار بود، حالت صورتش خشن شد. در همون حال، دکتر فرمولهایی رو خوند که روی صفحه پدیدار شده بودن.
دکتر ازش پرسید: «خب، مقدار مواد مغذی بدنتون خیلی نامیزونه. خانم، شما درست غذا میخورین؟ معمولاً چه غذاهایی رو میخورین؟»
«نون یا... کلوچه میخورم و بعضی وقتا هم تخم مرغ سرخشده.»
خیلی وقت بود که پارک نواه مواد پروتئینی رو وارد بدنش نکرده بود، و حالا این وضعیت ناگوار براش اتفاق افتاده. اون موهای فرفری بچه رو ناز کرد که کنارش وایساده بود و از چشماش نگرانی میبارید— همون بچهای که کم مونده بود به تخم سرخشدهی اون تبدیل بشه.
«شما هیچ گوشت، غذاهای دریایی یا سبزیجاتی نمیخورین؟»
«نه اصلاً از اینا نمیخورم. غذاهای دریایی بهراحتی فاسد میشن، و اگه برای مدت زیادی نگه داشته بشن هم مزهی بدی میگیرن. و اصلاً سبزیجات نم...
کتابهای تصادفی

