فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم

قسمت: 14

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت ۱۴: اون داره از چی حرف می‌زنه؟

بعد از این که دکتر چندتا دارو بهشون داد و رفت، پارک نواه بچه رو برداشت و می‌خواست به طرف اتاقش، جایی که فقط دوتاییشون اونجا باشن، بدوه که بتونن بدون هیچ مزاحمتی با هم حرف بزنن و بفهمن موضوع از چه قراره.

پارک نواه شک کرده بود که فرایند الگوپذیری داره پیشرفت می‌کنه. در غیر این صورت، به شکل انسانی دراومدن اژدها براش غیر ممکن بود. ولی هیچ‌وقت فکرشو نمی‌کردم که وقتی من کنارش باشم رشد می‌کنه!

«داری کجا می‌ری؟ بیا این جا بشین.»

ولی، سعی و تلاش نواه، وقتی حس کرد که دستی لباس خوابش رو پایین کشید و اون رو به طرف صندلیش کشوند، با بیچارگی شکست خورد.

اوه، خدا.

نواه به لئونارد، که با حالت چهره‌ی عجیب‌وغریبش، بچه رو روی صندلی نوپاها گذاشت، نگاه کرد.

کایل لئونارد یه بازپرس خشنه. توی ذهنش، حتماً یه پرونده‌ی سنگین به اسم پرونده‌ی "الیونورا آسیل" داره. یعنی ممکنه توی اون پرونده یه جمله‌ی دیگه به عبارت، «مجرمی که پشت گم شدن تخم اژدهای سورنت بود» هم اضافه بشه؟

لئونارد که انگار متوجه سنگینی نگاهش شده بود، برگشت و چشمش رو بهش دوخت، و بعدش به طور غیرمنتظره‌ای ازش پرسید: «صبحونه خوردی؟»

«آه... نه من معمولاً صبحونه نمی‌خورم.»

«کارات واقعاً خیلی دیدنیه.» لئونارد نوچ کرد و ادامه داد: «فعلاً از جادوت استفاده نکن. با این که این حرفو زدم، ولی شک دارم به حرفم گوش کنی.»

پارک...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی