من یه اژدهای سیاه رو بزرگ کردم
قسمت: 7
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
قسمت ۷: اولین شعلهی آتیش
ملافه درحالی که از پشت سر یواشیواش به لئونارد نزدیک میشد، صورت لئونارد رو پوشوند و دیدش رو مختل کرد. در همون زمان، یه پردهی دیگه مثل یه طناب در هم پیچید و دور بدنش محکم پیچ خورد.
مهمون ناخونده که کاملاً گیر افتاده بود، با شدت خشم و عصبانیت داد زد: «داری چه غلطی میکنی؟!»
«من این وسیلهی خطرناک و کثیف رو گیر انداختم.»
جادوگر بهش نزدیک شد، به پایین کمرش دست زد و اسلحهش رو از غلافش بیرون کشید. همونطور که لئونارد حس میکرد که الیونورا داره هفت تیرش رو ازش میگیره، از ناراحتی دندون قروچه کرد.
«الیونورا آسیل!»
«اگه کاری باهام نداری من میرم بخوابم. یکم استراحت کنین، جناب لئونارد. بعد از ظهر میبینمتون!»
طولی نکشید که جادوگر، درحالی که بچه اژدها به دستهاش با چنگ چسبیده بود، با عجله به طرف اتاقش دوید.
***
کایل لئونارد. نقش اصلی مذکر داخل این رمان.
تا اون جایی که الیونورا یادش میاد، لئونارد دومین پسر دوک لئونارد و از کارمندان والامقام بخش تحقیقات امنیتی لاورنته. اون مردیه که شعبهی تزبا، شهر پایتخت، رو رهبری میکنه و با سِمَت مدیر ژنرال محلههای لاورنت، خدمت میکنه.
در مجموع، میتونیم بگیم که اون همون مقامی رو داره که مستقیماً پایینتر از وزیر و نخست وزیره. اگرچه به طور رسمی به اندازهی وزارت نفوذ نداره، ولی نفوذ و قدرتش خیلی زیاده؛ چون اون در واقع مقام ژنرال مدیر هر شعبهای رو داره که این محل رو اداره میکنه.
به غیر از قدرتی که از این مقام بهش میرسه، کایل لئونارد به طور ذاتی یه آدم استثناییه.
بعد از این که اون از دانشکدهی ارتشی فارغالتحصیل شد، در ۱۵سالگی به ارتش سلطنتی ملحق شد ...
کتابهای تصادفی


