خون کور: پانیشرز
قسمت: 85
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چشمانش را که گشود نور چراغ گلاریس بیمارستان او را آزرد. چندبار پلک زد و نالهای خشکیده از گلویش برخاست. سرش را چرخاند. هانابی روی صندلی همراه نشسته بود و موبایلش را چک میکرد. با دیدن هوشیاری برادر بزرگش، موبایل را کناری گذاشت. لبخندی دردمند و نگران روی لبهای صورتی قلوهایش نهاد:
- بالاخره بیدار شدی؟
رانمارو آرام نشست و جای زخمهایش را چک کرد. همه از بین رفته بودند. دارو به خوبی کارش را انجام داده بود. سمت هانابی برگشت. لبان خشکش را به هم زد:
- آب میخوام.
هانا سریع برای رانمارو یک لیوان آب ریخت. رانمار...
- بالاخره بیدار شدی؟
رانمارو آرام نشست و جای زخمهایش را چک کرد. همه از بین رفته بودند. دارو به خوبی کارش را انجام داده بود. سمت هانابی برگشت. لبان خشکش را به هم زد:
- آب میخوام.
هانا سریع برای رانمارو یک لیوان آب ریخت. رانمار...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب خون کور: پانیشرز را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی

