خون کور: پانیشرز
قسمت: 87
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
رانمارو چانهاش را گرفت. دانه ریشهای تک و توک درآورده بود. نگاهش را به پتو دوخت:
- پس اون روحخوار چی بود؟
هانا شانه بالا انداخت:
- نمیدونم. شاید اون هم کار خود عفریتهاش بوده باشه.
رانمارو اخمی کرد. به نظرش درست نبود که بدون داشتن اطلاعات درست دست به قضاوت بزند. افکار مشوشی درونش شکل گرفت. تنها در مورد ضعف خودش مطمئن بود. نفسش را با آهی بیرون داد. هانا سرش را کج کرد و ملوسانه پرسید:
- حالت خوبه؟ میخوای یکم بریم بیرون از دهکده تا یه هوایی بخوری؟
رانمارو با دیدن...
- پس اون روحخوار چی بود؟
هانا شانه بالا انداخت:
- نمیدونم. شاید اون هم کار خود عفریتهاش بوده باشه.
رانمارو اخمی کرد. به نظرش درست نبود که بدون داشتن اطلاعات درست دست به قضاوت بزند. افکار مشوشی درونش شکل گرفت. تنها در مورد ضعف خودش مطمئن بود. نفسش را با آهی بیرون داد. هانا سرش را کج کرد و ملوسانه پرسید:
- حالت خوبه؟ میخوای یکم بریم بیرون از دهکده تا یه هوایی بخوری؟
رانمارو با دیدن...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب خون کور: پانیشرز را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.