فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

خون کور: پانیشرز

قسمت: 63

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

آن چشمان آبی وحشی‌تر و براق‌تر از گذشته شده بودند. میکایلا همانند گرگی در قفس، با چشمانش سودای قتل آن نیمه شیطان را در سر می‌پروراند. دیدگان زرد ریکی با زیرکی تمام بدن خون‌آشام نوجوان را از نظر گذراند. ترمیم بدن میکایلا حتی از گذشته هم سریع‌تر شده بود. بخیه‌های روی ستون فقرات میکایلا در حال محو شدن بودند. ریکی دوباره خیره به آن چشمان وحشی ماند:

- یعنی می‌خوای بگی هیچ دردی نداشت؟! یعنی اینقدر دکتر خوبی‌ام؟!

خرخری حیوانی و نرم از عمق گلوی خون‌آشام برخاست. لبخند دیوانه‌وار ریکی از روی چهره‌اش محو شد و جایش را به جدیت داد:

- زخمات از قبل هم سریع‌تر ترمیم می‌شن! تو با بقیه اون زالوها زمین تا آسمون فرق داری! خب؟ الان چه حسی داری؟

میکایلا آرام نفس می‌کشید اما هیچ واکنشی جز دیدن ریکی و کمی غرغر نشان نمی‌داد. می‌توانست بدن ریکی را مانند بدنی پر از رگ ببیند. میکایلا دندان‌هایش را برهم ف...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب خون کور: پانیشرز را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی